سیاستگذاریهای عمومی بریتانیا در حوزه زبان آموزی + تحلیل
- سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۱۳ ب.ظ
- ۰ نظر
انجمن سلطنتی بریتانیا در همین راستا پروژه اطلس دانش و نوآوری های جهان اسلام را در خصوص کشورهای اسلامی متعددی در دستورکار خود قرار داده است. مصر نیز یکی از کشورهای مورد مطالعه می باشد.
این مطالعات که نقطه عطفی در تاریخ می باشد، به دنبال جستجو و کشف تغییرات در چشم اندازهای دانش و نوآوری میان گزیده ای از کشورهای مختلف از کشورهای عضو کنفرانس اسلامی در خاورمیانه، آفریقا، آسیا و به ویژه کشورهایی همچون مصر، اردن، پاکستان، مالزی، اندونزی، سنگال، نیجریه و قزاقستان میباشد. با همکاری های نزدیک و تنگاتنگ با همکاران خود در این کشورها، این پروژه فعل و انفعالات حساس بین دانش، نوآوری، فرهنگ و سیاست را طراحی خواهد کرد و فرصت های جدید همکاری و تبادلات جهانی را بررسی خواهد کرد.
(به مناسبت 34مین سالگرد پیروزی انقلاب)
وسعت تحولاتی که انقلاب اسلامی ایران در سال 57 در مقیاس جغرافیایی ایجاد کرد نه تنها خود ایران و کشور های اسلامی را در بر می گرفت بلکه تأثیراتی غیر قابل انکار در اکثر اندیشمندان و انسان های آزاد جهان گذاشت. همچنین مقیاس این تأثیرات در عرصه ی ایدئولوژی و سیاسی جهان شامل فروپاشی جبهه کمونیست شوروی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به نوعی مذهبی بودن تمام انقلاب های بعد از آن است. همین امور موجب شده است تا عده ای از تئوریسین های انقلاب اسلامی، آن را کاملا نقطه مقابل مدرنیته یا همان تمدن مدرن قلمداد کنند.
برای شناخت بیشتر این تقابل و همچنین قضاوت در باره چنین ایده ئی لازم است نگاهی ژرف نگرانه به هر دوی آنها انداخت:
با نگاه به مدرنیته ی رشدیافته از رنسانس، می توان به مادی بودن مبادی، مبانی و نظام غایات این نوع از زیست و تمدن پی برد. به عبارت دیگر اگر نگاهی به ارکان اصلی تمدنی مدرنیته بیندازیم می توانیم دریابیم که مدرنیته هم در بخش تولید اطلاعات و علم از دنیا و محیط خود چه در سطح علوم پایه و چه در سطح علوم کاربردی؛ و هم در بخش توزیع این اطلاعات در جامعه به نحو آموزش و پرورش انسان ها بر اسان اطلاعات بدست آمده؛ و هم در بخش کاربردی و عینی کردن اطلاعات یعنی ایجاد ساختار های اجتماعی اعم از اقتصادی و سیاسی و روابط انسانی ریزتر؛ تماما مادی عمل کرده است و این جهت و رویکرد به زندگی، که نوعی دنیاطلی و زیاده خواهی، انسان محوری و بی دینی است را در تمام این سه رکن اساسی تمدن، جاری کرده است. و به همین دلیل است که تمام تولیدات فکری و ابزاری مدرنیته هماهنگ عمل می کنند و هیچ یک از ساخته های آن تا به حال سبب دینداری بیشتر جوامع مدرن نشده است و بلکه هر چه این تمدن به پیشرفت و توسعه ی تعریف شده خود حرکت کرده بحران معنویت بیشتری را پدید آورده است. از دیگر شاخصه های مدرنیته می توان به تغییر نظام ارزشی جامعه و تحقیر شعار اصلی انبیاء یعنی توحید اشاره کرد.
در مقابل وقتی به انقلاب اسلامی نگاه می کنیم در می یابیم که حرکت مردم ایران دقیقا در هنگامی رخ می دهد که شاه ایران در حال مدرن سازی ایران آنهم به صورت کاملا مبتذل و اجباری بود. مدرنیته ای که شاه در نظر گرفته بود استعماری بود و چون از لایه ی فرهنگی شروع کرده بود به اصطکاک شدیدی با مردم رو به رو شد. انقلاب مردم در واقع برخورد با همین عواقب فرهنگی و دینی بالخصوص و عواقب سیاسی و اقتصادی در درجه دوم بود که آنهم از لوازم مدرن شدن است. همانطور که اشاره شد انقلاب اسلامی سبب فروپاشی بلوک شرق و تزلزل بلوک غرب شد، اما با این حال در چیستی حرکت بعدی انقلاب بین ایرانیان سه دیدگاه شکل گرفت. عده ای ساز غربی شدن از سر تا پا و اصلاح قرائت دینی به نفع مدرنیته را سردادند؛ عده ای هم یک پا این ور و یک پا آن ور تئوری مدرنیته اسلامی را سردادند که هم راحتی و لذایذ مدرنیته را داشته باشیم و هم اخلاق اسلامی را؛ و دیدگاه سومی مطرح شد که همین دیدگاه هم مبنای ادامه ی راه انقلاب توسط رهبر آن قرار گرفت و آن ایجاد تمدن اسلامی برای مقابله و درگیری همه جانبه با تمدن مدرنیته غرب است.
اندیشه تمدن اسلامی، با توجه به نگاه ژرفی که به غرب دارد تمام آن را مردود و غیر قابل استفاده برای شیعیان و تمدن اسلامی می داند چرا که حضور جهت گیری و رویکرد کفرآلود را در تمام اجزاء آن مشاهده می کند. لذا بر طبق این دیدگاه جامعه ی شیعه باید یک ترکیب نو از روابط انسان با انسان و انسان با محیط بر اساس محوریت رابطه ی انسان با خدا شکل داد که ترکیبی کاملا متفاوت از آنچه مدرنیته ساخته است خواهد شد و این تفاوت در تمام ارکان ها و سطوح تمدن از نرم افزارهایی چون علوم پایه و علوم انسانی گرفته تا سخت افزارهایی چون ساختار هدایت قدرت و صنعت و شهرسازی و... همه را در بر می گیرد.
از بایسته های ایجاد تمدن اسلامی می توان به لزوم جامعیت دین، لزوم مدیریت تحقیقات جهت ایجاد نظام تولید و توزیع اطلاعات تا ایجاد ساختار مناصب اجتماعی بر اساس دین و همچنین لزوم تئوریزه کردن مبانی فلسفه و تولید ادبیات اداره در تمامی سطوح اشاره کرد. مضافا ایجاد تمدن اسلامی مطالبه گر تولید تعاریف و معادلات حاکم بر اداره عالم بر پایه دین نیز هست. از این رو باید به تولید فلسفه، روش علوم و روش استنباط بر اساس دین پرداخت.
تفصیل مطلب را در ادامه بخوانید ...
تحلیل علّی تکنولوژی
علیرضا شفاه
این مقاله در پی یافتن دریافت هایی درباره تکنولوژی از طریق تحلیل ابزار با توجه به علل آن است. در طول این بررسی که بر تحلیل رابطه علت غایی و علت صوری در ابزارهای تکنولوژیک به معنای امروزین آن متمرکز است تلاش می شود به واسطه کشف حقایقی درباره نحوه محدودیت اختیار انسانی در تعامل با ابزارها نتایج عملی این بررسی نیز ارایه شود. در این میان از راهی متفاوت با سنت معمول در فلسفه تکنولوژی نشان داده خواهد شد که جهت داری ابزارهای تکنولوژیک به چه معنا است. این مقاله می تواند زیرساختی برای بررسی مفهوم خود مختاری تکنولوژی فراهم آورد.
* * *
به علاوه، این تحلیل مسئله دیگری را نیز بیان می نماید و آن اینکه صورت که در هر ابزار حافظ و معطوف به غایت است، به آن ابزار جهتی ویژه می دهد. جهت ابزار در صورت خاصی که معطوف به غایت آن است، مقرر شده است. ابزاری که برای لذت یا خشونت ساخته شده، نمی تواند برای هر چیز دیگری به کار رود. با تلوزیون می توان فیلم نگاه کرد، با تلفن می توان مکالمات کوتاه انجام داد و با خودکار می توان نوشت. اما نکته مهم اینجا هست؛ کسی که صورت یک ابزار را به خوبی می شناسد، ممکن است بتواند آن را به همان صورتی که هست یا با تغییر ویژه، در غایات ممکنی به کار بگیرد که علت غایی ابزار نبوده است. کسانی که با چوب کبریت ماکت می سازند، کسانی که با لیوان هایی با مقادیر متفاوت آب و قاشقی که روی آن ها می زنند؛ موسیقی می نوازند و همه کاربردهای نامأنوس، اما موفق و در نتیجه خلاقانه مصادیقی از این مفهوم هستند.
معنای این سخن آن است که با شناخت صورت یک ابزار -که تسلط هر چه بیشتر در وجه شناختی بر ابزار را برای ما فراهم می کند- می توان جهت آن ابزار را تغییر داد. البته این تغییر در جهت ممکن است مستلزم تغییر در صورت اولیه ابزار باشد یا نباشد.
فن آوری در خدمت انسان یا انسان در خدمت فن آوری؟
ریچاردهاینبرگ
دراوایل قرن بیستم، تولیدات کارخانهها برای پاسخگویی تقاضای روزافزون مردمی که تا آن موقع بیشتر روستایی و در تولید مواد غذایی خویش خودکفا بودند، مثل قارچ سر بر آوردند.به خاطر همین تقاضای زیاد، تولید کنندگان شروع به تبلیغات وسیع و گسترده برای فروش محصولات خود کردند. کار تلویزیون، دمیدن بر آتش سیری ناپذیر انسان در راستای سیستم کاپیتالیستی مصرف گرایی بود. زنان هم دیگر نقش و کارکرد سابق را نداشتند. آنان هم مصرف کننده دائمی تولیدات و هم کارگران تولید کننده همان محصولات بودند. این گونه بود که محصول جانبی کاپیتالیسم یعنی فمنیسم، با از بین بردن نقش قدیمی و سنتی زنان و جایگزینی آن با مصرف گرایی،پا به عرصه وجود گذاشت.
تقریباً همه از این شکایت میکنند که وسایل و ابزارهای فن آوری جدید، تبدیل به وسایل اغواکنندهای شدهاند که میشود به آنها لقب ساحرههای مدرن داد. گویی برای انجام هرکاری، به آنها نیاز داریم. آنقدر زندگی را بر خود سخت گرفته ایم که انگار ما ابزاری هستیم که در چنبره خیل عظیم ماشینهای غیرقابل کنترل گرفتار آمدهایم. ما اولین آدمهایی نیستیم که این احساس را داریم. نقد فن آوری، تاریخی طولانی دارد. در انگلستان قرن19، «لادایتها» (کارگران مخالف دستگاههای جدید صنعتی در قرن نوزدهم و مخالفان فن آوری به معنای عام ) اولین کسانی بودند که صدا و البته تیغ خود را بر روی تأثیرات انسان زدایانه مظاهر فن آوری بلند کردند. همانطور که صنعتی شدن از لامپهای برقی گذشته تا هواپیماهای جت و مسواکهای برقی حاضر، دهه به دهه گسترش یافته است، شتاب بی روح و ماشینی آن، روح انسان های اندیشمند و متفکر را آزرده است. طی قرن گذشته تا به امروز، نویسندگان بی شماری از لویس مامفورد، ژاک الول، ایوان ایلیچ، کرگ پاتریک سال، استفان میلز، کلیس گلندینینگ، جری ماندر، جان ژرژان، دریک یانسن و دیگران، تلاش کردهاند تا به نسل جدید بفهمانند، چطور و چرا ما توسط ماشینهای خود به اسارت گرفته شده ایم و تفکرات خود را مثل برنامه روزانه خود به آنها سپرده ایم.
از منظر قرآن سبک زندگی در سه سطح ناظر به رفتار شخصی، زندگی جامعه و تکامل اجتماعی، مورد بررسی قرار می گیرد. سبک زندگی خرد به شیوه هایی گفته میشود که به حدود زندگی شخصی انسانها مرتبط هستند. در واقع مجموعه آدابی هستند که فرد در ارتباط با دیگران، در رفتار شخصی و در ارتباط با خداوند متعال باید رعایت کند، این بحث را در دو سطح دیگر هم میتوان مطرح کرد که گاهی مغفول عنه واقع میشوند.
یکی از غفلت ها این است که همواره سبک زندگی را در حداقل بیینیم و از بحث دوم آن که در مقیاس اجتماعی مطرح است، غافل باشیم. واحد مطالعه در این بخش جامعه است که از طریق دانشهای اجتماعی پشتیبانی میشود نه علومی که واحد مطالعه آن فرد است.