رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

عصر گذار؛ عصر انتظار است. حرکت تاریخی جامعه شیعیان در دوران انتظار، صیرورت و گذار به یک جامعه عالی است که اراده معصوم علیه السلام در تمام شؤون آن جاری شده باشد. و تا جامعه شیعه خود را به یاران سیدالشهداء علیه السلام نزدیک نکند و همچون عبد امام صادق علیه السلام نگردد؛ امام زمانمان ظهور نخواهد کرد.

پس این ما هستیم که باید عوض شویم؛ تغییر کنیم؛ متعالی گردیم؛ به سمت امام علیه السلام حرکت کنیم. ما باید دگرگون گردیم. عصر گذار؛ یعنی همین!

امام ره به ما آموخت انتظار تنها در مبارزه است، و این بدین معناست که وظیفه ما در دوران انتظار فعال بودن و درگیری با جبهه باطل است نه منفعل بودن و انزوا!
حقیقت آن است که جامعه ی منتظر شیعه در دوران غیبت وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارد و آن زمینه سازی ظهور آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در باب مؤلفه های زمینه سازی توسط علماء سخنان زیادی گفته شده است که شامل ابعاد مختلفی از معیار ها همچون تربیت 313 یار، ایجاد پایگاه قدرت شیعیان، افزایش اسلام خواهی درسطح جهانی، به اضطرار رسیدن مؤمنین در نیاز به امام و ... خواهد بود که می توان همه آنها را در یک گذاره از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی خلاصه کرد:
»»»»»»»»"تمدن نوین اسلامی"««««««««

سقراط، علم و تکنولوژی

سقراط، علم و تکنولوژی1

نویسنده: فرانسیس اُفور2
مترجم: مرتضی بارانی3

چکیده
مقاله حاضر، مشارکتهای سقراط در پیشرفت تفکر و تمدن یونانی و وارد کردن این مشارکتها برای پیشرفت در علم و تکنولوژی معاصر را بررسی می‌کند. امروزه علم و تکنولوژی به جنبههای اساسی زندگی ما نفوذ کرده است، اما توصیههای سقراط مبنی بر همراهی علم و تکنولوژی با اخلاق به وسیله علم معاصر کنار گذاشته شده است. مقاله حاضر استدلال میکند که این موضوع، سرچشمه مشکلات کنونی است که همراه با شاهکارهای علمی مختلف به وجود آمدهاند. این مقاله به این نتیجه میرسد که توجه کردن به توصیههای سقراط، راه مطمئنی برای بخشیدن وجه انسانی به علم و تکنولوژی است که به وسیله آن، علم و تکنولوژی به درستی در جهت خدمت به بشریت قرار خواهند گرفت.
کلیدواژگان
اخلاق، دیالکتیک، تکنولوژی، پیشرفت، ارزش‌های انسانی.

مقدمه
نام «سقراط»، محور ساختار تاریخ تفکر و تمدن یونانی است. اگرچه معمولا تاریخ فلسفه را به چهار بخش اصلی کهن، میانه، مدرن و معاصر تقسیم میکنند، اما دوره کهن، مهم‌ترین بخش آن است. دلیل اهمیت این مرحله در این موضوع است که دوره کهن مانند منبعی از الگوهای اولیه است که در فلسفههای بعدی یافته میشود. سقراط در دوران کهن زندگی میکرد که خود شامل سه دوره زمانی بزرگ است: دوره پیشاسقراطی، دوران سقراطی و دوران پساسقراطی.4سقراط، اولین فیلسوف یونانی است که نمایانگر دوران سقراطی است؛ دورانی که به شایستگی «دوره طلایی فلسفه یونانی» توصیف شده است. (Omoregbe, 1990, p.89) بنابراین، سقراط بیانگر یک تحول بزرگ در تاریخ پیشرفت تفکر و تمدن یونانی است. وی نه تنها پلی بین شروع آغازین فلسفه غربی و دوران پیچیدهتر بحثهای فلسفی بود، بلکه راهنمایی است که شالوده و الهام بیشتر مورد نیاز را برای افلاطون، ارسطو و دیگر فیلسوفان این دوره فراهم میکند تا با توسل به آن، به توانایی و ظرافت فکری دست یابند. همانند عیسی مسیح که در انجیل، چیزی از خود ننگاشته بود، سقراط نیز با آن که باسواد بود، از خود اثر نوشتاری به جا نگذاشت است.5 همچنین همانند عیسی مسیح، هر آنچه ما درباره سقراط و افکار وی می‌دانیم، از طریق آثار افرادی به دست ما رسیده است که بیشترشان تحت تأثیر زندگی و درسهای سقراط قرار داشتند. (Guthrie, 1963, p.327) با این حال، از نظر تاریخی، اطلاعات موجود درباره عیسی مسیح، بیشتر از اطلاعات موجود درباره سقراط است، به این دلیل که هر چند عیسی مسیح را، افراد ساده و بیسواد توصیف کرده‌اند،6 سقراط را افراد باسوادی توصیف کرده‌اند که از قوه خلاقیت خود در توصیف وی بهره گرفته‌اند. این امر باعث شده است «تصویر» پیچیدهای از سقراط به وجود ‌آید. در این توصیفها، افراد همیشه در تلاش بودهاند تا به معنا و ارتباط سقراط با خودشان دست یابند.
در مقاله حاضر تلاش شده است مشارکتهای تمام‌عیار سقراط را از فلسفه ایشان بیرون بکشیم. این مشارکتها مکمل تلاش‌های مختلف امروزی در راستای وارد کردن بخشی از اخلاق به علم و تکنولوژی و قرار دادن صحیح هر دوی آنها در خدمت بشر است. ما ابتدا با بررسی زندگی و شخصیت سقراط کار را آغاز میکنیم، به این امید که این عوامل بر مشارکتهای وی در پیشرفت تفکر و تمدن یونانی تأثیر گذاشته نشان دهیم. سپس در مورد ورود مشارکتهای وی در فلسفه برای پیشرفت در علم و تکنولوژی معاصر تأمل خواهیم کرد. امروزه علم و تکنولوژی به جنبههای اساسی زندگیمان نفوذ کرده است، اما توصیههای سقراط مبنی بر همراهی علم با اخلاق را علم معاصر کنار گذاشته است. بر اساس بحثهای مقاله حاضر، این عامل، دلیل اصلی مشکلات کنونی است که همراه با شاهکارهای متفاوت علمی به وجود آمدهاند. مقاله حاضر به این نتیجه‌ رسیده است که توجه کردن به توصیههای سقراط، راه مطمئنی برای بخشیدن وجه انسانی به علم و تکنولوژی است که به وسیله آن، علم و تکنولوژی به درستی در خدمت بشریت قرار خواهند گرفت.
توصیف سقراط
سقراط حدودا سال 489 قبل از میلاد در آتن به دنیا آمد. پدر وی سوفرونیسوس،7 مجسمهساز بود و مادرش، فانارت،8قابله بود. سقراط با گزانتیپ9 ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنان سه پسر بود. از نظر ظاهری، سقراط را فردی بسیار غیر طبیعی و زشت‌رو میپنداشتند، اما زشتی صورت وی نوعی جذابیت داشت. مهمترین ویژگیهای ظاهری وی شامل بینی پهن، کوفته و سربالا، چشمهای برجسته و درخشان، لبهای کلفت و شکمی بزرگ بود که خود آن را چنین توصیف می‌کند: «شکمی بیش از اندازه بزرگ برای راحتی.» (Guthrie, 1963: 386) در سال‌های پایانی، موهای وی ریخته بودند. گفته شده است که سقراط با نگاه خاصی به افراد پیرامون خود می‌نگریست که فراموش‌ناشدنی بود، اما بسیار سخت میتوان آن را توصیف کرد.
با این حال، سقراط با ویژگیهای ظاهری خود مشکلی نداشت؛ چون این نظر را از دیدگاه غایت شناختی ارزیابی می‌کرد. از دید وی، معیارها برای قضاوت درباره زیبایی و خوبی هر چیزی را باید در فایده و صلاحیت در کارآیی آن جست‌وجو کرد. این دیدگاه سقراط به صورت آشکارتری در فصل پنجم «ضیافت»10 دیده شده است. در اینجا گزنفون،11 رقابت جالب بین سقراط زشترو و کریتوبولوس،12 جوان زیبارو را بر سر زیبایی توصیف میکند. در این ماجرا، سقراط کریتوبولوس را با اثبات زیباتر بودن خود نسبت به وی با استفاده از روش استنطاق به چالش کشید. استدلال سقراط چنین بود که زیبایی و زشتی هر چیزی از طریق فایده و قابلیت آن برای عملکردش مشخص میشود. برای مثال، سقراط توانست کریتوبولوس را قانع کند که چشمهای خودش زیباتر از چشمهای او هستند؛ زیرا چشمهای کریتوبولوس، مستقیم، جلو را نگاه میکند، درحالیکه چشمهای از حدقه درآمده سقراط میتوانند به اطراف هم نگاه بیاندازند. اثر «هیپیاس»13 افلاطون ارتباط بین خوبی و زیبایی را با فایده آن به طور خلاصه چنین بیان میکند:
وقتی چشمها قدرت بینایی ندارند، نمیگوییم که آنها زیبا هستند. وقتی که آنها تونایی دارند و برای دیدن مفید هستند، آنها را زیبا میدانیم. ... همچنین میگوییم تمام بدن انسان زیبا خلق شده است، گاهی برای دویدن و گاهی برای جنگیدن از آن استفاده میکنیم و به همان شکل تمام حیوانات سخن میگوییم. (Hare & Russell, 1970:198 ـ 199)
سقراط به ظاهر خود توجه نمیکرد و از جسم و لباسهای خود نیز مراقبت نمیکرد. برای لذتهای مادی نیز اهمیتی قائل نبود. گوتری،14 اظهارات دوستان سقراط را در این باره چنین بیان میکند: «باید قبول کرد حمام رفتن سقراط یا کفش پوشیدن وی عجیب بوده و بیانگر موقعیت خاصی بوده است.» (89) سقراط در خویشتنداری و پشتکار، قدرت فوق‌العاده‌ای داشته است. اومورِگب،15 ویژگیهای تمام‌عیار سقراط را چنین بیان میکند:
وی نسبت به گرما، سرما، گرسنگی، تشنگی، زندگی و مرگ بی‌اعتنا بود. در سرمای زمستان با پای برهنه برای قدم زدن بیرون میرفت و روی یخها با لباسها معمولی خانه راه میرفت. (89)
سقراط، برخی از این ویژگیهای خود را در مدت خدمت سربازی در ارتش نشان داد؛ جایی که وی «در زمستان وحشتناک آن منطقه16 روی زمین یخ‌زده، با پای برهنه و با لباسهای خانه راه رفت.» (Guthrie, 1963: 389) بر اساس منابع، این کار، سقراط را در برابر دیگر سربازانی که به اندازه وی جسور نبودند، عزیزتر نکرد، درحالی که آنها این اقدام سقراط را در راستای تحقیر دیگر سربازان قلمداد میکردند. همچنین سقراط قادر بود بیشتر از دیگران مشروبات الکلی بنوشد، درحالی که هیچکس وی را مست ندیده است. یکی از مکالمههای افلاطون در اثر «ضیافت» مربوط به آگاتون،17 آریستوفان،18سقراط، آریستودموس19 و دیگران درباره رقابت در نوشیدن مشروب است. آثار مستی در همه این افراد به وضوح قابل دیدن است، اما در سقراط چنین اثری دیده نمیشود. (Hare & Russell, 1970:237)
همچنین سقراط قدرت شگفتانگیزی در به فکر فرو رفتن برای مدت زمان طولانی داشت که باعث میشد در برابر اتفاقات اطراف خود بیتوجه شود. در اثر «ضیافت» افلاطون به مثالی اشاره شده است که در آن، سقراط در مجلسی بهگونهای به فکر فرو می‌رود که زمانی که برای صرف شام با دوستش، آریستودموس حرکت میکند، اطرافیان خود را فراموش کرده و از اتفاقات اطرافش بیخبر بوده است. 189) ـ (Hare & Russell, 1970: 187 سقراط، مرد قدرتمندی بود که از استعدادهای شجاعت و فضایل اخلاقی بهره‌مند بود. وی، خود را فردی در نظر میگرفت که از طرف خداوند به وی مسئولیت داده شده است با رسالت الهی به بحثهای فلسفی بپردازد. وی این رسالت را وظیفهای مقدس میدانست که نباید اندکی از آن غافل شود. این دلیل اصلی سقراط در جریان محاکمهاش بود و وی درخواستهای شکنجهگران خود را درباره توقف کردن تدریس فلسفه رد میکرد. در ذهن سقراط، امر به تدریس فلسفه، ندای الهی بود. همانند سیمون پیتر20 که اولویت پیروی از دستورهای الهی را قبل از سهندرین21 یهودی اعلام کرد، سقراط نیز ترجیح داد «به جای اطاعت از بشر از خداوند فرمان‌برداری کند.» (Acts 4, vs 19; 5 vs 29) وی حاضر بود در این راه، جان خود را نیز فدا کند. این تعهد به فلسفه در دفاع از خود در جریان محاکمهاش در «آپولوژی»22 قابل مشاهده است؛ جایی که او در بین دیگران میگوید: «... تا هنگامی که من جان و قدرت دارم، از تمرین و تدریس فلسفه دست نخواهم کشید». (Omoregbe, 1990: 90)
سقراط، معلم اخلاق بود و این در اعمال و حرفهای وی آشکار بود. وی به عنوان معلم اخلاق، به هر دانشی علاقهمند بود که به رفتار نیک انسانی راه پیدا میکرد. وی همه بدیها و تبه‌کاریها را محکوم میکرد و آنها را به جهالت منتسب می‌دانست. در میان بیعدالتیهای روزافزون در جامعه زمان سقراط، وی به شدت بر پایه اصول اخلاقی خود زندگی میکرد و در چند مورد از همکاری با طرحهای شرورانه دولت زمان خود، حتی زمانی که فرصت داشت خودش نیز بخشی از این نقشهها باشد، خودداری ورزید. برای نمونه، در سال 404 قبل از میلاد، سقراط به عنوان عضوی از کمیته سنا، از شرکت در اعدام ناحق شهروندان ثروتمند به دست حکومت استبدادی تازه تأسیس خودداری کرد. در یکی از موقعیتهای خاص، سقراط و چهار نفر دیگر مأموریت یافتند یکی از مقامات یونانی23 را بازداشت کنند و به قتل برسانند؛ زیرا طبقه حاکم در تلاش برای به تملک درآوردن داراییهای او بود. آن چیزی که اتفاق افتاد، این بود که چهار نفر دیگر آن مرد را بازداشت کردند و به قتل رساندند، اما سقراط بدون این که کسی متوجه شود، به خانه بازگشت». (Hare & Russell, 1970: 75)
بنابراین، عجیب نیست که حاکمان دولتی ظالم و مستبد، مصلحی اخلاقی مانند سقراط را بدنام کنند. سقراط را به اتهام بیدین بودن و فاسد کردن جوانان دستگیر کردند. افلاطون در این باره چنین میگوید:
اما از روی بدشانسی، برخی از قدرتمندان، دوست من، سقراط را با اتهامهای ناپسند محاکمه کردند؛ اتهامی که هرگز به سقراط مربوط نمیشد. (Guthrie, 1963: 381)
گوتری (Guthrie, 1963) متن کامل اتهامهای سقراط را تهیه کرده است:
اتهام‌های وارده بر اساس شهادت ملتوس24 علیه سقراط است. سقراط به انکار شناخت خدایان مورد قبول دولت و معرفی الهههای جدید دیگر، محکوم است. همچنین وی به فاسد کردن دیگر جوانان محکوم است. مجازات درخواستی، مرگ است. (382)
بنابراین، سقراط، محکوم و مجرم شناخته شد. وی در پروندهای به حبس ابد محکوم شد که مسئولان حکومتی آتن در آن مشارکت داشتند. برای نمونه، سقراط، ملتوس، شاکی اصلی خود را چنین توصیف کرده است:
وی مانند عروسک دست نشانده «قدرتمندان آتن» بود که با شور و حرارت توانست اتهام‌های دینی خود را علیه من وارد کند. اساس اتهام‌های ملتوس این بود که سقراط، خدایان عجیبی را مطرح میکند که وی آنان را «دمونیون»25 مینامد. در اثر «آپولوژی» افلاطون، سقراط این خدایان را چنین توصیف میکند:
اوراکل26 یا نشانهای فراتر از انسان که بر من ظاهر شد ... این نشانه نوعی صداست که اولین بار در کودکی بر من ظاهر شد؛ گاهی اوقات که قصد انجام کاری داشتم، بر من ظاهر میشد و من را از انجام دادن آن کار بازمیداشت، اما هرگز دستور انجام دادن کاری را به من نداد. (Hare & Russell, 1970:74) 
دمونیون، نشانه متعارفی برای سقراط بود که وی را از انجام دادن کارهایی که پی‌آمدهای شوم داشت، برحذر میداشت. به همین دلیل، وی، محکومیت خود را با متانت پذیرفت؛ زیرا هرگز در طول جریان دادگاه، این صدای پیش‌گو او را از انجام دادن کاری بازنداشت. بنابراین، بعد از محکومیت خود، سقراط به دوستش گفت: 
هیثرتو،27 نیروی الهی که اوراکل درونی، سرچشمه آن است، مرتب، من را از انجام دادن کارهایی که موجب لغزش یا خطا می‌شد، حتی چیزهای کوچک، بازمیداشت. اکنون همان‌طور که میبینی، آنچه را عموماً آخرین و بدترین پلیدیها میدانند، بر من وارد شده است، اما اثری از مخالفت اوراکل نیست، حتی زمانی که صبح، خانهام را ترک میکردم یا زمانی که در راه دادگاه بودم یا زمانی که در دادگاه درباره هر چیزی سخن میگفتم، با آن که سخنان من را در دادگاه قطع کردند، اثری از مخالفت اوراکل با من نبود. (Hare & Russell, 1970: 82 ـ 83)
سقراط سکوت اوراکل را اتفاقی خوب برای خود تفسیر کرد؛ زیرا از شواهد و اتفاقات چنین بر میآمد که هرگز اتفاق شومی برای وی در حال رخ دادن نیست. بنابراین، وی قبول کرده بود مرگی که انتظارش را میکشید، نباید ناپسند باشد. سقراط با بیباکی خود، فرصت تغییر رأی دادگاه را از دست داد؛ زیرا حتی در صورتی که مجرم شناخته می‌شد، قانون آتن اجازه می‌داد فرد مجرم درخواست مجازات سبکتری داشته باشد که ممکن است قضات به آن رأی مثبت دهند. حتی این فرصت نیز به سقراط داده شد، اما وی قانع شده بود که کار خطایی انجام نداده، بلکه به شهر، بسیار خدمت کرده است. او حتی پیشنهاد دریافت غذای مجانی را در تالار پذیرایی مقامات رد کرده بود؛ امتیازی که به قهرمانان المپیک و افرادی داده میشد که افتخار و منفعت برای دولت آفریده باشند. این درخواست باید هیئتی را که به مجازات اعدام سقراط رأی دادند، عصبانی کرده باشد؛ تقریباً اکثریت بیشتری از افرادی که حکم جرم سقراط را فراهم کردند. (Guthrie, 1963: 384)
معمولاً حکم اعدام بی‌درنگ اجرا میشد، اما شرایط خاصی آن را به تعویق انداخت. هر ساله آتنیها، یک کشتی را برای مأموریتی مذهبی در عمل به پیمان باستانی خود با آپولو28 (خدای خورشید یونانیان و خدای تیراندازی) به دلوس29میفرستادند. این مراسم بعد از موفقیت تسئوس30 در پایان دادن به خراج سالانه جوانان به مینوتور31 در جزیره کرِت32انجام میشد. از روز شروع تا پایان روزهای این سفر، شهر در حالت پاک مذهبی قرار میگرفت که اجازه نمیداد اعدامی در ملأ عام انجام شود. این کشتی روز قبل از محاکمه سقراط به سفر رفته و تخمین زده شده بود این سفر یک ماه به طول انجامد. بنابراین، سقراط برای یک ماه در زندان و در انتظار بازگشت کشتی نگه داشته شد. وی زمانی که در زندان بود، بر اصول اخلاقی مشهور خود استوار ماند. بنابراین، زمانی که کریتو33 و برخی دیگر از دوستان سقراط، نقشه فراری دادن او را از زندان آماده کرده بودند، سقراط این درخواست را رد کرد به این دلیل که سرپیچی کردن از قانون، اشتباه است. وی از دوران جوانی نیز از پشتیبانی قانون لذت میبرد. سرانجام سقراط در سال 399 قبل از میلاد و یک ماه بعد از حکم دادگاه اعدام شد. وی را به نوشیدن زهر شوکران مجبور کردند.
سقراط و پیشرفت تفکر و تمدن یونانی
سقراط هرگز ثروتمند نبود. بنابراین، مشارکت وی در پیشرفت تفکر و تمدن یونانی هرگز جنبه مادی نداشته است. مشارکتهای وی بیشتر بهصورت اندیشهای بوده است. سقراط اندیشههای خود را از طریق گفتار یا آنچه ما دیالکتیک میشناسیم، انتقال داده است، نه از طریق نوشتار یا سخنرانیها عمومی برای گروه‌های بزرگ مردم. دیالکتیک مورد نظر در اینجا دقیقا همان دیالکتیک مورد نظر پیروان هگل و مارکس نیست که در آن، پیشرفت، نتیجه راه حل ارائه شده از جدل بین نیروی مخالف در نظر گرفته میشود. با این حال، هگل نمیتواند دَین خود را به سقراط در تنظیم روش دیالکتیک خود انکار کند؛ چون عنصر «پیشرفت» که پیوند روش دیالکتیکی هگل را تشکیل می‌داد، همان چیزی بود که در روش سقراط بر آن تأکید شده بود.
روش سقراط متشکل از «گفت‌وگو با مردم، پرسش سؤال از آنان و کمک در پاسخ دادن به آن بوده است.» (Omoregbe, 1990: 92) سقراط معتقد بود دانش اصولاً دست‌یافتنی است، اما اگر امید دست‌یابی به آن وجود دارد، ابتدا باید افکار مغشوش و گمراه باقی‌مانده در ذهن بیشتر مردم پاک شود. تنها بعد از این کار میتوان جست‌وجوی مثبت برای دانش را آغاز کرد. با استفاده از روش گفتوگو، سقراط بهوسیله سؤالهایی توانست دانشی را استخراج کند که وی فرض میکرد شخص در اختیار دارد، اما نمی‌تواند از دانش خود استفاده کنند یا آن را به شکل قاعده درآورند. این روش به این دلیل مناسب است که وی معتقد بود مردان مانند زنان حامله نمیتوانند از خدمات گرانبهای قابله چشم‌پوشی کنند. بنابراین، هر فردی به قابله نیاز دارد که به استخراج دانش او کمک کند. سقراط کارآیی خود در زندگی را با هنر قابلهها مقایسه می‌کرد، اگرچه این کار را با معانی متفاوتی انجام میداد. وی این موضوع را در اثر «تئه تتوس»34 افلاطون چنین بیان میکند:
هنر قابلگی من بهطور کلی همانند قابلههاست. تنها تفاوت این است که بیماران من، مرد هستند و نه زن و کار من به بدن مربوط نیست، بلکه مربوط به روح35 است که هنگام تولد رنج میکشد. مهمترین بخش هنر من، قدرت اثبات این امر است که بهوسیله هر آزمونی نشان دهم زاده تفکر یک جوان، خیال نادرست است یا غریزه زندگی و حقیقت. (Cornford, 2003: 26)
بنابراین، همان‌طور که مادر سقراط به دیگر زنان کمک میکرد تا نوزاد خود را به دنیا آورند، سقراط، میوتیک36 (کلمهای یونان به معنای «هنر تحویل») را در مورد مردان و بچهها اجرا میکرد که در آن، به زادههای ذهن و نه جسم کمک می‌کند.
سقراط، خود را به دلیل پیام اوراکل دلفی،37 مناسب این نقش قابله فکری میدانست. اوراکل به او گفته بودند تو داناترین مردم در یونان هستی. چِرِفون،38 دوست سقراط به دلفی رفت و از اوراکل پرسیده بود: آیا کسی داناتر از سقراط وجود دارد؟ و اوراکل در پاسخ به او گفت: کسی داناتر از او نیست. اولین واکنش سقراط به این خبر این بود: من اصلاً دانا نیستم. وی بی‌درنگ در جست‌وجوی فردی داناتر از خود برآمد تا معنای روشن پیام اوراکل را رد کند. وی برای انجام دادن این امر با همه یونانیهایی که در دانایی شهرت داشتند، به گفت‌وگو پرداخت. در پایان هم به این نتیجه رسید که حق با اوراکل بوده و حقیقتاً خودش از همه کسانی که به دانایی شهرت داشتند، داناتر بوده است. با این حال، سقراط معنای پیام اوراکل را چنین تفسیر کرد که دانایی سقراط به علت تشخیص ناآگاهی در دانش خود و فروتنی در پذیرش جهل خود بوده است. گرچه سقراطِ جاهل، مشتاق بود آگاهی کسب کند و گفته بود او و همسخنانش با هم در جست‌وجوی دانش هستند، از طریق این جهل غیر واقعی و با استفاده از روش گفت‌وگو، دیگران را به دانش هدایت می‌کرد. از این موضوع با اصطلاح «طعنه سقراطی»39 یاد میشود.
وجه مشترک بین فلسفه سقراط با علم و تکنولوژی معاصر
نام سقراط نقطه عطفی در تاریخ فلسفه یونان ایجاد کرد؛ زیرا سقراط با تعالیم خود، دید بشر را از تصورات درباره طبیعت جهان مادی که ویژگیهای دوران پیشاسقراطی را داشت، به مسائل زندگی بشر معطوف کرد. این دیدگاه سقراط است که کاوش ذات و طبیعت نهایی جهان بسیار کم‌اهمیتتر از فهم این است که بدانیم انسان بودن چه معنایی دارد. بنابراین، نه تنها سقراط، فلسفه را از آسمان به زمین آورد، بلکه «حتی آن را در شهرها رواج داد، آن را به خانهها معرفی کرد و آن را به در نظر گرفتن زندگی و اخلاق و خیر و شر ملزم کرد.» (Guthrie, 1963: 419) این کار انقلاب عظیمی بود که تفکر بشر را از طبیعت به امور انسانی تغییر جهت داد.
با این حال، باید به این موضوع اشاره شود که سقراط در مطالعه طبیعت، مبتدی نبود. سقراط در جوانی خود شور و علاقه‌اش را به فلسفه طبیعی گسترش داد، به این امید که بتواند توضیحی برای «چرایی چیزها» پیدا کند. این موضوع در شهری که زمانی پرورش ذهن، نقش مهمی ایفا میکرد، عجیب نبود. البته سقراط نباید از فلسفه طبیعی ناآگاه بوده باشد؛ زیرا وی در معرض نظریههای تالس،40 آناکسیمنس،41 هراکلیتوس،42 فیثاغورس43 و دیگران درباره منشأ و مبدأ هستی، طبیعت و روابط بین اشیا بوده است. (Onyewuenyi, 1993: chapter 6) این حقیقت محض که سقراط میتوانست آزادانه درباره چنین موضوعاتی با هرکدام از جوانان تیزهوشی که در پالاسترا44 پیدا میکرد، به بحث بنشیند، تأییدی بر این حقیقت است که وی دانشی درباره علوم طبیعی داشته است.
با این حال، وی بعدها به این نتیجه رسید که مطالعه طبیعت بیفایده است؛ زیرا چنین مطالعاتی نمیتواند چرایی انسان بودن و اهداف وجود انسان را در جهان توضیح دهد. چندین دلیل برای توجه کمتر سقراط به مطالعه طبیعت ارائه شده است. در یکی از دیالوگهای افلاطون به نام «فائدو»45 چنین نقل قولی از سقراط آمده است: «هنوز نمی‌توانم با استفاده از مفاهیم دلفی، خودم را بشناسم و مطالعه درباره موضوعات دیگر، زمانی که هنوز از این موضوع آگاهی پیدا نکردهام، مضحک به نظر میرسد.» (Guthrie, 1963: 420) منظور سقراط این است که تا وقتی دانش ما درباره امور انسانی ناقص است، غافل شدن از مطالعه این امور بسیار مهم اشتباه است. در آن روزگار چنین پنداشته می‌شد که رازهای جهان بسیار غیر قابل سنجش باشند و یونانیهای دارای افکار مذهبی چنین اعتقاد داشتند که کاوش بسیار درباره چنین رموزی، خوشایند خدایان نیست.
به دلایل مشابه آنچه در بالا ذکر شد، سقراط مطالعه طبیعت را رها کرد تا اخلاق را دنبال کند، اما به دلیل مطالعات علمی اولیه خود، اصرار داشت اخلاق رشتهای از همان دانشی است که خواستار به کارگیری روش علمی دقیق است. در این‌جا سقراط، اخلاق را تنها به عنوان علم قبول ندارد، بلکه به عنوان علم نیکی قبول دارد که دیگر دانشها در صورتی که میخواهند مفید و در جهت منافع بشر باشند، باید تابع آن باشند. با این حال، درباره این موضوع، اگر دقیق باشید و اظهار ناامیدی در مشاهدات ارسطو را پیدا کنید، مشخص میشود اولین شخصی که اهمیت کمک‌های ضروری به تفکر علمی را تشخیص داد، همان فردی بود که علم نظری را برای اخلاق کنار گذاشت. اگر قبول کنیم سقراط مطالعه طبیعت را برای مطالعه اخلاق رها کرد، اما باید دانست «روش» و «اصولی» را که به علوم توصیه کرد، برای همه کارهای علمی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. این روش و اصول، روش «استقرایی» و «تعریف کلی» است.
منظور از استقرایی، پیشرفت از جزء به کل است. با استفاده از فرآیند استقرایی، ذهن از مشاهده مثالهای جزئی به سمت درک ویژگی کلی پیش میرود که در همه اعضای آن گروه وجود دارد. برای نمونه، در اثر جورجیاسِ46 افلاطون، سقراط به پلوس47 می‌قبولاند که اعضای بدن زیبا هستند؛ زیرا آنها یا برای ما فایده دارند یا لذت‌بخش هستند. این قضیه درباره رنگها، صداها و یادگیری نیز صادق است. با استفاده از این موضوع، به این نتیجه کلی میتوان رسید که اگر چیزی زیباتر از چیز دیگر است، باید آن چیز، مفیدتر، دل‌پذیرتر یا هر دوی آنها باشد. امروزه بدون استفاده دایم از این ابزار برای نتیجه گرفتن از تجربههای محدود، ادامه کار و تحقیق روزانه دانشمندان ممکن نبود.
از سوی دیگر، تعریف کردن چیزی شامل بیان کردن درک خود از آنچه آن شیء هست و حتی آنچه نیست می‌شود. برای نمونه، بیان این که انسان، موجود زنده دوپاست، بیان ویژگیهای ضروری نژاد انسان است، اما این معنای آن را تشکیل نمی‌دهد؛ زیرا این تعریف، انسان را از نژاد پرندگان جدا نمیکند. از دید سقراط، یک تعریف نه تنها باید ویژگیهای ضروری آن را در نظر بگیرد، بلکه اصولاً باید کاری را نیز که آن چیز مورد سؤال انجام میدهد، مورد نظر قرار دهد. مجموع ویژگیهای ضروری که محتوای تعریف را تشکیل میدهد، همان چیزی است که سقراط آن را «شکل»48 آن گروه خطاب میکند. البته احتمالاً سقراط اولین کسی نبود که از استدلال استقرایی یا ارائه تعریف کلی استفاده کرد، اما مطمئنا اولین کسی بود که اهمیت هر دو آنها را شناخت و با اسلوب و روش مشخص از استدلال استقرایی و به دست آوردن تعریف‌های کلی استفاده کرد. امروزه همه تحقیقات علمی، استفاده از روش استقرایی را برای دست‌یابی به تعریف کلی آن موضوع، پیش فرضهای خود قرار میدهند.
دانش، تکنولوژی و ارزش‌های انسانی
دانش در سادهترین فرمولهایش بهعنوان یک روش منظمِ توصیف و درک جهان مادی و فیزیکی تعریف شده است، درحالی که تکنولوژی به تلاش‌های بشر در کنار آمدن با محیط فیزیکی خود و تلاش در رام کردن و تحت کنترل خود درآوردن محیط زیست به وسیله تخیل و ابتکار در جهت استفاده از منابع موجود ارجاع دارد. (Fadahunsi, 2003: 35) به همین دلیل است که تکنولوژی گاهی اوقات بهعنوان دانش کاربردی تعریف می‌شود. قرنهای گذشته، بشر با دیدگاهی عالی‌مرتبه نسبت به علم، آن را بهعنوان «باور مجاز» میدانسته که فرد بدون آن «بهترین ابزاری را که تاکنون بشر از اندیشه به طور مؤثر هدایت شده به وجود آورده است، در اختیار نخواهد داشت.» (Kekes, 1972: 306) همان‌طور که ارنست کاسیرر49مختصراً چنین بیان میکند:
در مقایسه با تفکر علمی، قدرت دیگری در دنیای مدرن وجود ندارد و به عنوان نقطه اوج و کمال همه فعالیت‌های انسانی ما و آخرین بخش تاریخ بشریت در نظر گرفته شده است. (cited in Aigbodioh, 1997)
بنابراین، علم بهعنوان اثرگذارترین وسیله در حل بیشتر مسائل شخصی، اجتماعی یا طبیعی انسانی مورد توجه بوده است. در نظر بسیاری، «اگر جاهایی وجود دارد که روش‌های علمی قابل اجرا نیستند، به این دلیل است که آنان گستره دانش بشر را ارتقا دادهاند». (Copleston, 1980: 12)
هیچ مطلبی این حقیقت را انکار نمیکند که علم و تکنولوژی برای بشریت مفید بوده است، مخصوصا جاهایی که تولید و نگه‌داری مواد غذایی، سلامتی زایمان، انرژی، امنیت و ارتباطات اطلاعات با دیگران را بهبود بخشید. با این حال، بسیاری از افراد ژرفاندیش، از آنجایی که اکنون علم و تکنولوژی، تهدید بزرگی برای زندگی بشر و بلایی برای محیط زیست فراهم کرده است، در این تولیدات، سودها و وعدههای آنها شک و تردید روا داشته‌اند. در نظر برخی، تنها اهداف مخرب انسانی نیست که علم و تکنولوژی را به تهدید و بلا بدل کرده است، بلکه این حقیقت که مشخص شده حتی استفادههای با نیات نیک نیز پی‌آمدهای ناخواسته دارد، همان افراد مبتکر آن را نیز متحیر و حتی ناامید کرده است. دلیل نتایج «تعمدی یا اتفاقی» علم و تکنولوژی این است که اصل پریموس50 را نادیده گرفتند؛ اصلی که در آن، «علم» در درجه اول، «فعالیتی انسانی است.» (Fadahunsi, 2003: 35) همان‌طور که لوئر51 به درستی اشاره میکند، در فاصله سیصد سال بین قرن هفدهم تا قرن نوزدهم و حتی تا امروز، اندازهگیری پیشرفتهای علمی (و تکنولوژیکی) بدون هیچ شبههای تقریباً فقط به وسیله پلها، تلنبههای آبی ساخته شده، کشتیهای به حرکت درآمده، هواپیماهای به پرواز درآمده، ماشین بخار، برق، تسلیحات و ارتباطات راه دوری که با ابتکارات علمی توسعه یافتهاند، انجام شده است. (Lauer, 2007: 127)
این دیدگاه هدف و گستره علم، آن را کاملا نشانگر اهداف مادی ارائه میکند. از این دیدگاه علم و تکنولوژی، بشریت «فراتر از اشیائی کاربردی و قابل دستکاری که ارزش‌هایش نه در افراد بلکه در سود و کاراییشان نهفته است، نمیبیند.» (Amodu, 2003, pp.28 ـ 29) در حقیقت، عبارات تکنولوژیکی برای تعریف افراد و اخلاق شامل چنین مفاهیمی است: «سنجش»، «تعداد»، «کارکرد»، «دقت» و «کارآیی» در بین دیگران و «خوبی» با واژههای کاملاً انتزاعی تعریف شده است که برای تغییرهای انسانی، خصوصیت‏های فردی و اقتضائات اجتماعی احترامی قائل نیست. قابل درک است که چرا تولیدات علم و تکنولوژی اکنون برای بشریت و محیط زیستی که در آن زندگی میکند، تهدید به شمار می‏رود. هیچ کدام از اینها این‌گونه نمیبود اگر این حقیقت تأیید میشد که بشر با استفاده از قدرتهای فکری و معنوی، علم و تکنولوژی را در وهله اول خلق کرد، (Mclean, 1964:11) و تنها راه ممکنی که بتوان علم و تکنولوژی را به درستی در خدمت بشریت قرار داد، این است که به آن وجه انسانی بخشیم. این همان رویکرد مورد حمایت سقراط است.
سقراط و علم نوین
اکنون بیش از دو هزار سال از زمان سقراط میگذرد، اما رابطه سودمندگرایی او مانند غولی عظیم همچنان جهان علمی را زیر سلطه خود دارد. حقیقت دارد که سقراط بعد از آن نسبت به مناسبت فلسفه طبیعی تردید داشته باشد؛ وی چنین به حساب میآورد که فلسفه طبیعی اهمیت خود را در اولویتهای اصلی بشریت دست داده است. سقراط چنین اظهار داشت که تعهد بنیادی هر دانشی، در خدمت بشریت بودن است و او برای دانشی که برای حل مسائل، مخصوصا مسائل انسانی، مفید نباشد، ارزشی قائل نمیشد. چنین دانشی مانند ابزاری در دستان بشر بدون تجربه است که آن را به صورت تصادفی دست‌کاری میکند و بهجای پیشرفت در کار، در نهایت، به خود آسیب میرساند. این تصویر، شرایط امروزی ما را به تصویر میکشد. امروزه، علم و تکنولوژی (کاربرد عملی آن) به صورت مستقیم و غیر مستقیم، ویژگی دوره کنونیمان است که بر همه جنبههای اساسی زندگی ما تسلط دارد. آنها به صورت تقریباً تصورناپذیری امکان کنترل طبیعت را به روی بشریت گشودهاند. همچنین به همان شیوه، علم و تکنولوژی به بشریت، قدرت تخریب خود و محیط زیستی را بخشیده است که در آن زندگی میکند. بنابراین، ظرفیت تخریبی علم و تکنولوژی، امروزه هم‌زمان تردیدهایی را درباره ارزش‌های خود به وجود آوردهاند. این روند علم و تکنولوژی، یکی از ادعاهای پیشپاافتاده کلود لوی اشترواس52 را به ذهن متبادر می‌کند:
هرچه دانش بیشتر پیشرفت میکند، بیشتر این را درک میکند که چرا به نتیجهای نمیرسد؛ زیرا هرگاه حس میکنیم در دانش پیشرفتی حاصل شده است، متوجه میشویم مشکلات دیگری به وجود آمدهاند. (cited in Ahoyo, 1997:97)
[...] این رابطه بنیادی، در سخنان فرانسوا رابله53 بهتر بیان شده است (cited in Ahoyo, 1997) «علم بدون وجدان تنها نابودی روح است.» (8) با توجه به رشد ناگهانی در حوزه علم و تکنولوژی، بدون شک، انسانیت با چالش شگرفی روبه‌رو شده است و بدون شک، علم و تکنولوژی نیز بشریت را به ابزارهایی برای چیره شدن بر سیارهمان مجهز کرده است، اما بشریت نیز باید درباره همه مؤلفه‌های این چیرگی و رابطه آنها با بشریت، خردمندانه تصمیمگیری کند. با این کار، دانشمندان (و در حقیقت، بشریت)، فراتر از اندیشه بیکن54 درباره «دانش به عنوان قدرت» قدم خواهند گذاشت و به اندیشه سقراطی، «دانش» در جریان خدمت به بشریت گام خواهد نهاد.
رویکرد ما برای بازگشت به سقراط به این دلیل مناسب است که آتن در روزگار سقراط نیز تحولات مشابه جهان کنونی ما را به خود دیده است و جواب سقراطی از طریق فلسفه اخلاقی وی، راه حل مسائل مردم آتن بود. با این حال، مشکلات مشابه آن دوران دوباره در دوران معاصر ظاهر شد؛ چون علم معاصر، همه توصیههای سقراط را مبنی بر همراهی اخلاق با دانش کنار گذاشت. این اهمال علم معاصر در مورد توصیه‌های سقراط ، سرچشمه زیانهای کنونی است که در کنار شاهکارهای علمی مختلف به وجود آمدهاند، اما برای ما، بازگشت به سقراط، راه مطمئن مدیریت مشکلات کنونی است. این راه مطمئن است؛ چون اکنون مشخص شده است که بشریت نمیتواند تنها با رفاه مادی که علم و تکنولوژی بدون همراهی اخلاق فراهم میکند، زندگی خوبی داشته باشد. در غیر این صورت، چگونه میتوان این حقیقت را توضیح داد که با افزایش تولیدات مواد غذایی و رفاه مادی که نتیجه یافتههای علمی است، گرسنگی، بدبختی و رنج انسان‌ها همچنان در دنیای ما وجود دارد؟ توضیح این است که دانش معاصر توجه بسیار کم یا هیچ توجهی به مسائل اخلاقی مخصوصاً مسائل مربوط به عدالت و ارزش‌های انسانی نداشته است. [...] 
نتیجه‌گیری
در حقیقت، سقراط نقطه عطفی نه فقط در پیشرفت تفکر و تمدن یونانی، بلکه در علم و تکنولوژی معاصر بهوجود آورد. تقریبا امروزه موضوع شایان ذکری وجود ندارد که در آن به سقراط متوسل نشده باشد. امروزه علم و تکنولوژی به جنبههای اساسی زندگی ما نفوذ کرده است، اما علم معاصر توصیه سقراط را مبنی بر همراهی علم و تکنولوژی با اخلاق کنار گذاشت. و این امر را سرچشمه مشکلات کنونی شاهکارهای علمی مختلف دانسته‌اند. بنابراین، توجه کردن به توصیههای سقراط، راه مطمئنی برای بخشیدن وجهه انسانی به علم و تکنولوژی است که به وسیله آن، علم و تکنولوژی به شکل صحیح در خدمت بشریت قرار خواهند گرفت.

REFERENCES
Ahoyo, F. N. (1997). The Ethical Challenge of Contemporary Science and Philosophy: The Socratic Example. (Unpublished master’s thesis). Department of Philosophy, University of Ibadan, Nigeria.
Aigbodioh, J. A. (1997). Philosophy of Science: Issues and Problems. Ibadan: Hope Publications.
Amodu, A. A. (2003). Technology and Social Existence: A Philosophical Shaping of the Future. In A. Fadahunsi (Ed.), Philosophy, Science and Technology (pp. 24 ـ 33). Ibadan: Hope Publications.
Copleston, F. C. (1980). Philosophies and Cultures. Oxford: Oxford University Press.
Fadahunsi, A. (2003). Science and Technology as Promises and Threats to Society. In A. Fadahunsi (Ed.), Philosophy, Science and Technology (pp. 34 ـ 48). Ibadan: Hope Publications.
Guthrie, W. K. C. (1963). A History of Greek Philosophy (Vol. III). Cambridge: Cambridge University Press.
Kekes, J. (1972). Fallibilism and Rationality. American Philosophical Quarterly, 9(4), 301 ـ 309.
Lauer, H. (2007). The Modern Scientific Tradition and Its Contribution to Economic Regression in Africa. In T. Ebijuwa (Ed.), Philosophy and Social Change in Africa (pp. 121 ـ 143). Ibadan: Hope Publications.
Mclean, G. F. (1964). The Contemporary Philosopher and His Technological Culture. Philosophy and Technical Culture. Washington DC: C.U.P. 
Omoregbe, J. I. (1990). Knowing Philosophy. Lagos: Joja Publishers.
Onyewuenyi, I. C. (1993). The African Origin of Greek Philosophy: An Exercise in Afrocentrism. Nsukka: UNN Press.
Plato (1970a). Greater Hippias. In R.M. Hare & D.A. Russell (Eds.), The Dialogues of Plato (Vol. 1) (B. Jowett Trans.). London: Sphere Books.
Plato (1970b). Phaedo. In R. M. Hare & D. A. Russell (Eds.), The Dialogues of Plato (Vol. 1) (B. Jowett Trans.). London: Sphere Books. 
Plato (1970c). The Apology. In R. M. Hare & D. A. Russell (Eds.), The Dialogues of Plato (Vol. 1) (B. Jowett Trans.). London: Sphere Books.
Plato (1970d). The Symposium. In R.M. Hare & D.A. Russell (Eds.), The Dialogues of Plato (Vol. 1) (B. Jowett Trans.). London: Sphere Books.
Plato (2003). Theaetetus. In F. M. Cornford (Trans.), Platos’ Theory of Knowledge, the Theaetetus and the Sophist. New York: Dover Publications Inc.
The Holy Bible. King James Version (1979). USA: The Church of Jesus Christ of Latter ـ day Saints.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی