گفتارهای عاشورایی (17)
- جمعه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۱۸ ق.ظ
- ۰ نظر
تحلیل علّی تکنولوژی
علیرضا شفاه
این مقاله در پی یافتن دریافت هایی درباره تکنولوژی از طریق تحلیل ابزار با توجه به علل آن است. در طول این بررسی که بر تحلیل رابطه علت غایی و علت صوری در ابزارهای تکنولوژیک به معنای امروزین آن متمرکز است تلاش می شود به واسطه کشف حقایقی درباره نحوه محدودیت اختیار انسانی در تعامل با ابزارها نتایج عملی این بررسی نیز ارایه شود. در این میان از راهی متفاوت با سنت معمول در فلسفه تکنولوژی نشان داده خواهد شد که جهت داری ابزارهای تکنولوژیک به چه معنا است. این مقاله می تواند زیرساختی برای بررسی مفهوم خود مختاری تکنولوژی فراهم آورد.
* * *
به علاوه، این تحلیل مسئله دیگری را نیز بیان می نماید و آن اینکه صورت که در هر ابزار حافظ و معطوف به غایت است، به آن ابزار جهتی ویژه می دهد. جهت ابزار در صورت خاصی که معطوف به غایت آن است، مقرر شده است. ابزاری که برای لذت یا خشونت ساخته شده، نمی تواند برای هر چیز دیگری به کار رود. با تلوزیون می توان فیلم نگاه کرد، با تلفن می توان مکالمات کوتاه انجام داد و با خودکار می توان نوشت. اما نکته مهم اینجا هست؛ کسی که صورت یک ابزار را به خوبی می شناسد، ممکن است بتواند آن را به همان صورتی که هست یا با تغییر ویژه، در غایات ممکنی به کار بگیرد که علت غایی ابزار نبوده است. کسانی که با چوب کبریت ماکت می سازند، کسانی که با لیوان هایی با مقادیر متفاوت آب و قاشقی که روی آن ها می زنند؛ موسیقی می نوازند و همه کاربردهای نامأنوس، اما موفق و در نتیجه خلاقانه مصادیقی از این مفهوم هستند.
معنای این سخن آن است که با شناخت صورت یک ابزار -که تسلط هر چه بیشتر در وجه شناختی بر ابزار را برای ما فراهم می کند- می توان جهت آن ابزار را تغییر داد. البته این تغییر در جهت ممکن است مستلزم تغییر در صورت اولیه ابزار باشد یا نباشد.
فن آوری در خدمت انسان یا انسان در خدمت فن آوری؟
ریچاردهاینبرگ
دراوایل قرن بیستم، تولیدات کارخانهها برای پاسخگویی تقاضای روزافزون مردمی که تا آن موقع بیشتر روستایی و در تولید مواد غذایی خویش خودکفا بودند، مثل قارچ سر بر آوردند.به خاطر همین تقاضای زیاد، تولید کنندگان شروع به تبلیغات وسیع و گسترده برای فروش محصولات خود کردند. کار تلویزیون، دمیدن بر آتش سیری ناپذیر انسان در راستای سیستم کاپیتالیستی مصرف گرایی بود. زنان هم دیگر نقش و کارکرد سابق را نداشتند. آنان هم مصرف کننده دائمی تولیدات و هم کارگران تولید کننده همان محصولات بودند. این گونه بود که محصول جانبی کاپیتالیسم یعنی فمنیسم، با از بین بردن نقش قدیمی و سنتی زنان و جایگزینی آن با مصرف گرایی،پا به عرصه وجود گذاشت.
تقریباً همه از این شکایت میکنند که وسایل و ابزارهای فن آوری جدید، تبدیل به وسایل اغواکنندهای شدهاند که میشود به آنها لقب ساحرههای مدرن داد. گویی برای انجام هرکاری، به آنها نیاز داریم. آنقدر زندگی را بر خود سخت گرفته ایم که انگار ما ابزاری هستیم که در چنبره خیل عظیم ماشینهای غیرقابل کنترل گرفتار آمدهایم. ما اولین آدمهایی نیستیم که این احساس را داریم. نقد فن آوری، تاریخی طولانی دارد. در انگلستان قرن19، «لادایتها» (کارگران مخالف دستگاههای جدید صنعتی در قرن نوزدهم و مخالفان فن آوری به معنای عام ) اولین کسانی بودند که صدا و البته تیغ خود را بر روی تأثیرات انسان زدایانه مظاهر فن آوری بلند کردند. همانطور که صنعتی شدن از لامپهای برقی گذشته تا هواپیماهای جت و مسواکهای برقی حاضر، دهه به دهه گسترش یافته است، شتاب بی روح و ماشینی آن، روح انسان های اندیشمند و متفکر را آزرده است. طی قرن گذشته تا به امروز، نویسندگان بی شماری از لویس مامفورد، ژاک الول، ایوان ایلیچ، کرگ پاتریک سال، استفان میلز، کلیس گلندینینگ، جری ماندر، جان ژرژان، دریک یانسن و دیگران، تلاش کردهاند تا به نسل جدید بفهمانند، چطور و چرا ما توسط ماشینهای خود به اسارت گرفته شده ایم و تفکرات خود را مثل برنامه روزانه خود به آنها سپرده ایم.
از منظر قرآن سبک زندگی در سه سطح ناظر به رفتار شخصی، زندگی جامعه و تکامل اجتماعی، مورد بررسی قرار می گیرد. سبک زندگی خرد به شیوه هایی گفته میشود که به حدود زندگی شخصی انسانها مرتبط هستند. در واقع مجموعه آدابی هستند که فرد در ارتباط با دیگران، در رفتار شخصی و در ارتباط با خداوند متعال باید رعایت کند، این بحث را در دو سطح دیگر هم میتوان مطرح کرد که گاهی مغفول عنه واقع میشوند.
یکی از غفلت ها این است که همواره سبک زندگی را در حداقل بیینیم و از بحث دوم آن که در مقیاس اجتماعی مطرح است، غافل باشیم. واحد مطالعه در این بخش جامعه است که از طریق دانشهای اجتماعی پشتیبانی میشود نه علومی که واحد مطالعه آن فرد است.
در نگاه مختار، فلسفه منطق دانشی است که میان تأملات درجه دوم ناظر برعلم منطق با اصالت ها و مبدأهای هستی شناختی ارتباط برقرار می کند و اینگونه تحلیل می کند که چه نسبتی میان بنیان های هستی شناختی و اصالت های عام فلسفی با اصول حاکم بر مسائل علم منطق برقرار است؟ |