رنسانس علم در کشورهای اسلامی + نمودارها
- شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ب.ظ
- ۰ نظر
در بخش پیشین، نمایی کلی از فلسفه منطق مختار ارائه شد که در مواجهه با فلسفه منطق مرسوم و موجود مطرح گشته بود. تعریفی که از این دانش عرضه گشت این بود که؛ در نگاه مختار فلسفه منطق علمی است که در آن پیوند میان اصول حاکم بر مسائل منطق با اصول عام هستی شناختی، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
در این بخش، دو لایه اساسی از لایه های پیشینی حاکم بر علم منطق مورد دقت و تأمل قرار می گیرد و نسبت میان آنها با فلسفه منطق مورد نظر تبیین می گردد. دو لایه مورد نظر در این مقام که عبارتند از لایه های معرفت شناسی و انسان شناسی، دو مقوله ای هستند که از بررسی خاستگاه پیدایش و تکوین منطق اصطیاد می گردند و از ضرورت شناسی علم منطق به دست می آیند.
ناسازگاری تحلیل تطابقی و کشفی از علم با نظام علّی و معلولی
ابراهیم صادقی
در بخش نخست نوشتار پیش رو که چندی پیش منتشر گردید در مرحله اول سعی گردید تا دیدگاه مخالفان علم دینی بیان شود. در مرحله دوم نقدهای مهم آنان بر رویکردهای تولید علم بومی یا تولید علم دینی نشان داده شده و در مرحله سوم به مبانی نقدهای مخالفان پرداخته شده است.
در بخش دوم این مقاله که هم اینک ارائه می گردد به نقد مبانی مخالفان علم بومی پرداخته شده است که به علت تفصیلی بودن نقدها در این بخش فقط به نقد یکی از پیش فرض های معرفت شناختی حاکم بر رویکرد مخالفان علم بومی؛ یعنی نظریه تطابق (مطابقت شناخت با واقع) اشاره شده است.
حجت الاسلام محمدرضاکتابی
پاسخ صحیح و جامع به پرسش از انقلاب، کدام پاسخ است؟ پاسخی که همه انقلاب راخلاصه در اقتصاد می کند؟ یا پاسخی که تفسیری روان شناسانه از انقلاب ارائه می دهد؟ یا شاید آن دسته از آن پاسخ های جامعه شناسانه؟ و یا ... اگر پاسخ های تک عاملی و تک بعدی را پاسخ های جامعی ندانیم، که نمی دانیم؛ ضرورت پاسخی جامع را بیش تر احساس خواهیم کرد پاسخ جامع قطعاً از نگاهی جامع بر می خیزد. «انقلابی به نام دین» را بیش تر و بهتر از هر نگاه دیگری نگاه دینی می تواند تفسیر و تحلیل نماید. دین امری جامع است و نگاه دینی لاجرم نیز. آیا می توان بر مبنای این نگاه، مدلی تحلیلی برای انقلاب اسلامی فراهم آورد؟ و بر این اساس پاسخی جامع و متناسب به پرسش از انقلاب اسلامی داد؟ متن حاضر که حاصل قلم حجت الاسلام والمسلمین کتابی می باشد، تلاشی است در این راستا.
نشست درباره علم دینی به میزبانی بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. دکتر سعید زیباکلام عضو گروه فلسفه دانشگاه تهران در این نشست به بررسی چگونگی امکان نقش داشتن معارف دینی در تدوین علوم خصوصا علوم اجتماعی و امکان حضور و دخول بینش ها و ارزش های دینی درحوزه های مختلف علوم پرداخت.
ابتدا باید گفت معیار تمیز علم از غیر علم قراردادی است و ثانیا معیار قراردادی تمیز، خادم و تابع هدف یا اهدافی است که ما انسانها اعم از عالم یا غیر عالم از تمیز معارف تقلید می کنیم، ثالثاً انتخاب و اخذ اهداف منوط به تصمیم افراد است تصمیمی که بحث و بررسی عقلانی بر نمی تابد و رابعاً اهداف ما به نوبه ی خود مولود و محصول مجموعه ی دو ابعاد از تعلقات و تمنیات ماست. با این اوصاف میخواهم سوال کنم آیا آموزش های انبیاء و اولیای الهی نمی تواند از طریق تقویم، تعلقات و تمنیات ما اهداف را تعیین و تقدیر کند؟ تعلقات و تلقیات که به نوبه ی خود تحت تاثیر آموزش های انبیاء باشد، آیا آن هدف برآمده نمی تواند به ما بگوید کدام معارف را باید از سایرین جدا کرد؟ کاملا قابل تصور است که اندیشمندی با پاسخ منفی تمام سوالات آخر بخش های فوق موافق باشد.
موضوع بحث «جایگاه حکومت در فلسفه و فقه» است. غرض اصلی این است که اگر ما فلسفه را به دید رایج و نظر مصطلح بنگریم آیا می توان از این دید، «حکومت دینی» را قابل تعریف دانست؟ جواب این است که نمی توان بر این اساس، ضرورتی را برای مبتنی بودن ضوابط ادارة حکومت بر پایة تعبد به دین قائل شد. اگر مثلی را تصور کنیم که یک ضلع آنرا حکومت و ضلع دیگرش را فلسفه و حکمت و بالاخره سومین ضلع آن را دین تشکیل دهد. جای این سؤال اساسی پیش می آید که اصولاً چه نسبتی بین این اضلاع وجود دارد؟ آیا حکومت، زیر مجموعة «حکمت» و فلسفه است و یا «دین»؟ همچنین در این فرض باید دید که نسبت بین حکمت و دین چگونه است؟ تمام این مطالب، موضوع اصلی بحث ماست.
یکی از مهمترین مطلوب هایی که همه ما در زندگی اجتماعی پیگیری میکنیم رسیدن به نقطهی عدالت است؛ میل به عدالت میلی است که خداوند متعال در فطرت همه انسانها قرار داده است. البته پرورش اجتماعی و تاریخی بشر در درک از عدالت و نوع شکل بندی انگیزهی عدالت خواهی مؤثر است. اما این عدالت چیست و راه رسیدن به آن کدام است؟ این پرسشی است که استاد میرباقری در گفتار پیش رو به آن پرداخته و با اندک ویرایشی تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
حجت الاسلام ابراهیم صادقی
بخش نخست این نوشتار به بررسی یکی از موانع نظری بومی سازی می پردازد؛ مانعی که اگر مورد بررسی جدی قرار نگیرد و پاسخ های درخوری به آن داده نشود. به نظر می رسد توان ایجاد دل سردی در جامعه علمی کشور برای همراهی در این زمینه را به راحتی دارد. این مانع نظری چیزی نیست جز نقدهای اساسی که دائماً از طرف مخالفان بومی سازی به رویکردهای بومی سازی می شود. در این نوشتار که بخش نخست آن ارائه می شود در مرحله اول سعی گردیده تا دیدگاه مخالفان علم دینی بیان شود. در مرحله دوم نقدهای مهم آنان بر رویکردهای تولید علم بومی یا تولید علم دینی نشان داده شده و در مرحله سوم به مبانی نقدهای مخالفان پرداخته شده است. هر چه از مرحله یک دور و به مرحله سوم نزدیک تر می شویم نظریات مخالفان به تدریج وضوح بیش تری می یابد. در مرحله آخر که در بخش دوم مقاله ارائه خواهد شد به نقد مبانی پرداخته شده است.
از منظر قرآن سبک زندگی در سه سطح ناظر به رفتار شخصی، زندگی جامعه و تکامل اجتماعی، مورد بررسی قرار می گیرد. سبک زندگی خرد به شیوه هایی گفته میشود که به حدود زندگی شخصی انسانها مرتبط هستند. در واقع مجموعه آدابی هستند که فرد در ارتباط با دیگران، در رفتار شخصی و در ارتباط با خداوند متعال باید رعایت کند، این بحث را در دو سطح دیگر هم میتوان مطرح کرد که گاهی مغفول عنه واقع میشوند.
یکی از غفلت ها این است که همواره سبک زندگی را در حداقل بیینیم و از بحث دوم آن که در مقیاس اجتماعی مطرح است، غافل باشیم. واحد مطالعه در این بخش جامعه است که از طریق دانشهای اجتماعی پشتیبانی میشود نه علومی که واحد مطالعه آن فرد است.