رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

عصر گذار؛ عصر انتظار است. حرکت تاریخی جامعه شیعیان در دوران انتظار، صیرورت و گذار به یک جامعه عالی است که اراده معصوم علیه السلام در تمام شؤون آن جاری شده باشد. و تا جامعه شیعه خود را به یاران سیدالشهداء علیه السلام نزدیک نکند و همچون عبد امام صادق علیه السلام نگردد؛ امام زمانمان ظهور نخواهد کرد.

پس این ما هستیم که باید عوض شویم؛ تغییر کنیم؛ متعالی گردیم؛ به سمت امام علیه السلام حرکت کنیم. ما باید دگرگون گردیم. عصر گذار؛ یعنی همین!

امام ره به ما آموخت انتظار تنها در مبارزه است، و این بدین معناست که وظیفه ما در دوران انتظار فعال بودن و درگیری با جبهه باطل است نه منفعل بودن و انزوا!
حقیقت آن است که جامعه ی منتظر شیعه در دوران غیبت وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارد و آن زمینه سازی ظهور آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در باب مؤلفه های زمینه سازی توسط علماء سخنان زیادی گفته شده است که شامل ابعاد مختلفی از معیار ها همچون تربیت 313 یار، ایجاد پایگاه قدرت شیعیان، افزایش اسلام خواهی درسطح جهانی، به اضطرار رسیدن مؤمنین در نیاز به امام و ... خواهد بود که می توان همه آنها را در یک گذاره از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی خلاصه کرد:
»»»»»»»»"تمدن نوین اسلامی"««««««««

غرب؛ تلویزیون و فرهنگ

غرب؛ تلویزیون و فرهنگ

میشل بیکس

 

چکیده:

مسأله ابعاد و عمق تأثیرات تلویزیون بر جامعه، مدت هاست که در غرب در بین صاحب نظران مطرح است. برخى از صاحب نظران، نقش تلویزیون را فراتر از یک رسانه صرف و واسطه انتقال پیام، مى دانند و براى آن تأثیرات ساختارى، بنیانى و ماندگار در فرهنگ قائل اند. میشل بیکس از جمله این متفکران است که ادلّه خود را در حدّ یک مقاله، در این باب ارائه داده است.

مقدمه

در آغاز این تحقیق، من در پى این بودم که اثر اخبار رسانه ها را بر دیدگاه ها و ارزش هایمان بررسى کنم. فرضیه اولیه من این بود که بخش هاى خبرى رفته رفته، متعصبانه تر و براى اذهان، منصرف کننده تر مى شوند. تعجب آور نخواهد بود که این بررسى اولیه، منجر به بررسى هایى در هزاران جهت در مورد آثار تلویزیون بر فرهنگ ما گردید. آن چه در ابتداى این بررسى متذکر مى شوم، زمینه هاى مختلفى است که از تلویزیون، تأثیر مى پذیرد.تلویزیون اساسا گونه هاى قدیمى ارتباطات در میان اعضاى خانواده را تحت تأثیر قرار داده و فعالیت هاى اوقات فراغت را تغییر داده، شیوه ارائه گزارش هاى خبرى را متفاوت کرده، پیشرفت کودکان را عوض نموده و بر خشونت در جامعه مؤثر بوده است.

تماشاى تلویزیون، فعالیتى ارزان و استراحت بخش است. این فعالیت مى تواند به تنهایى صورت گیرد و موجب انصراف حواس افراد از زندگى واقعى گردد. تلویزیون همواره برنامه دارد و همیشه در یک زمان، فرد مى تواند چند برنامه را انتخاب کند، از این رو فرد مى تواند مدت بسیار زیادى را به تماشاى تلویزیون بگذراند، بدون این که فکر خود را دقیقا معطوف به آن نماید و در نهایت باید گفت تلویزیون مى تواند باعث تفریح باشد.

از سوى دیگر، تلویزیون آثار منفى خویش را نیز دارد. در موارد بسیارى، تلویزیون منجر به از میان رفتن کیفیت زندگى خانوادگى، به حداقل رساندن ارزش آموزش براى کودکان و ترویج خشونت و سکس شده است که این موارد اخیر، خصوصیت ویژه برنامه هاى تلویزیونى مدرن است که مى خواهند روابط افراد بالغ را به صورت دست نخورده و در نهایت آن به تصویر بکشند. امروزه تماشاگران، بیش تر خواهان سریال ها هستند؛ سریال هایى از قبیل «کارولین و دوستانش در شهر» که اساسا مبتنى بر طنزها و کنایه هاى جنسى در برنامه هاى کمدى خود است.

 

خودآگاهى

درباره ماهیت تماشاى تلویزیون، بحث هاى فزاینده اى صورت گرفته است. منتقدین تلویزیون ادعا مى کنند که تماشاى تلویزیون عملى انفعالى است که در آن، بیننده در طول تماشا کردن به صورت غیر هوشیار جذب تلویزیون، مى شود و از این رو تلویزیون به عادتى براى بسیارى از آمریکایى ها تبدیل شده است. طرفداران تلویزیون معتقدند که تماشاى تلویزیون، عملى فعالانه است، چرا که بینندگان، خود انتخاب مى کنند که چه ببینند و دیده هاى خود را نیز به واسطه نیازها و سوابق ذهنى خود تفسیر مى کنند.

اما «جرى ماندر»، تلویزیون را نوعى از «آموزش در خواب» مى نامد، چرا که مغز و اعضاى آدمى در برابر آن چه که از تلویزیون دریافت مى کند، عکس العمل نشان نمى دهد و نمى تواند نشان بدهد. او علاوه بر این مى افزاید:

«ترسناکى تلویزیون از آن روست که اطلاعات وارد مغز ما مى شوند، ولى ما عکس العملى نشان نمى دهیم. اطلاعات وارد شده مستقیما به ذخیره حافظه آدمى اضافه مى شود و احتمالاً بعدا به آن عکس العمل نشان مى دهیم، در حالى که نمى دانیم به چه چیزى عکس العمل نشان مى دهیم. هنگام تماشاى تلویزیون، انسان در حال تمرین است تا به آن چه که مى بیند عکس العمل نشان ندهد، اما بعدا کارهایى انجام مى دهد، بدون آن که بداند چرا آن ها را انجام داده و یا این افکار از کجا آمده است.»

شاید این حالت، بیش از همه به کار موفقیت آگهى هاى تبلیغاتى بیاید. در هر زمانى در طول روز ممکن است ما هوس یکى از غذاها و یا کالاهایى را که قبلاً در تلویزیون تبلیغ آن را دیده ایم، بکنیم و یا شاید دیدن یک صحنه براى ما یادآور یکى از کالاهاى تبلیغ شده در تلویزیون که قبلاً دیده ایم، باشد. این امر، باعث مى شود که حواس ادراکى ما از لحاظ نور و صدا تضعیف شده و تصاویر را دریافت کند. روشى که این تصاویر از طریق آن وارد ذهن منفعل و ناخودآگاه ما مى شود، شامل جزئیات نیست، بلکه صرفا یک ایده کلى را در ذهن القاء مى کند؛ یک روش فرا عکس العملى کاملاً ماشینى که در آن داده ها بدون هیچ نیازى به خودآگاهى، وارد ذهن مى شوند. هم چنین استدلال شده است که در این میان «یک واسطه بخصوص از نوع مغز آدمى وجود دارد که ورودى اى براى تمایز حوادث خودآگاه و ناخودآگاه است». چشم آدمى، واحد تحلیل و مغز او واسطه اى است که تحریک کننده هاى خودآگاه و ناخودآگاه از طریق آن دریافت مى شود. تصاویر تلویزیونى در این میان بدون هیچ گونه انگیزش خودآگاهى فرد، وارد ذهن مى شوند. ذهن ما توان یادآورى تصاویر متحرک را دارد ولى از عکس العمل به آن ها، خصوصا هنگامى که آن ها را دریافت مى کند، ناتوان است و علت تأثیر بسیار زیاد تصاویر تلویزیونى بر جامعه نیز همین است.

بینندگان تلویزیون، اغلب غرق در تماشا مى شوند و تلویزیون آن ها را ساعت ها در جلوى خود در حالتى منفعلانه نگه مى دارد. «مارى وین» تلویزیون را یک «ماده مخدر برقى» مى نامد. او مى گوید: دلیل این که مى توان اعتیاد به تلویزیون را با اعتیاد به الکل و مواد مخدر برابر دانست این است که «معتادان به تلویزیون در حین تماشا در یک الگوى ثابت زندگى مى کنند که از انجام عملى که رشد و تکامل را ایجاد مى کند، به دور هستند.»

 

فرهنگ

اختراع تلویزیون و ظهور آن در جامعه آمریکا در 1959، انقلابى اساسى در شیوه زندگى آمریکایى ایجاد کرد. ریشه اصلى تلویزیون به ایرلند 1873 بازمى گردد که یک اپراتور تلگراف به نام «جان مى» اثر فتوالکتریک را کشف کرد. او پى برد که تفاوت شدت نور در پرتو سیلینیوم، اثر پایدارى را نشان مى دهد که مى تواند به علامت هاى الکتریکى تبدیل شود. اولین پخش وسیع تلویزیونى در برلین در بازى هاى المپیک 1936 و در پاریس 1935 بود. اولین پخش وسیع تلویزیونى در آمریکا در نیویورک 1939 صورت گرفت. در هر صورت، مشخص کردن مخترع دقیق تلویزیون، امرى مشکل است که براى بسیارى منشأ مباحث جدى شده است. اختراع تلویزیون هاى رنگى و دیجیتال، دو نقطه عطف در عرصه تکنولوژى تلویزیون بود. با توجه به این تاریخچه، مى توان این سوال را مطرح کرد که آیا در این مدت کوتاه، تلویزیون مى توانسته است تأثیرى شایان ذکر بر فرهنگ داشته باشد؟

تلویزیون به ایجاد یک احساس مشترک فرهنگى و اتحاد فرهنگى در میان آمریکایى ها منجر شده است. در سال 1998، تحقیقى از سوى TV-Free در آمریکا صورت گرفت که نشان مى داد 98 درصد از خانواده هاى آمریکایى داراى حداقل یک تلویزیون هستند. تلویزیون باعث شده است که مردم آمریکا به حوادث جارى متصل شوند، مثل فرود اولین انسان بر روى ماه. پیش از اختراع تلویزیون، افرادى که در جاهاى مختلف یک کشور یا جهان زندگى مى کردند، ضرورتا داراى تجارب فرهنگى مشترک کمترى بودند.

حتى آمارهاى موجود در مورد برنامه هاى مشهورى که اکثر مردم آن ها را مى بینند، بیان کننده چیزهاى زیادى در مورد ارزش هاى فرهنگى ماست. وقتى برنامه هایى مانند برنامه «جنایت» و "NYPP Blue"ـ که اکثرا در مورد خشونت هستند ـ با استقبال فراوان مردم روبرو مى شود، مى توان مدعى شد که مردم آمریکا در برابر چنین خشونت هایى منفعل هستند و یا شاید مردم، میان دنیاى واقعى و حوادث ظاهرسازى شده در تلویزیون تفکیک قائل مى شوند. این مسأله یکى از داغ ترین بحث هایى است که در مورد تأثیر تلویزیون بر فرهنگ ما صورت مى گیرد. حتى مى توان آمارهاى موجود از تماشاگران برنامه هاى ورزشى در هر سال را تحلیل کرد. چنین تحلیلى، تأثیر ورزش را بر فرهنگ ما مشخص خواهد نمود. شبکه هاى تلویزیونى، روند تمایلات مردم را مورد بررسى قرار مى دهند. آن ها فضاى خالى میان برنامه هاى ورزشى خود را به تبلیغ برنامه هاى خود براى بیش ترین تماشاکننده اختصاص مى دهند. علاوه بر این ها، شبکه هاى تلویزیونى بر مبناى تمایلات فعلى و اخلاقى مردم است که برنامه هاى خود را انتخاب مى کنند. با انتخاب برنامه ها و پر کردن فضاى خالى آن ها از تبلیغات است که به جهان مصرف کننده وارد مى شویم و قالب هاى تجارى و تبلیغى، شکل مى گیرد.

 

مصرف گرایى

جرى ماندر، قوى ترین مخالف تأثیر شرکت ها بر تلویزیون است. ما اکنون در فرهنگ مصرفى اى زندگى مى کنیم که خصوصیت اصلى آن چرخه کار ـ مصرف ـ بدهى است. نظام سرمایه سالارى، مردم را تشویق مى کند که براى درآمد هر چه بیش تر کار کنند و با این درآمد، آن ها مى توانند کالاهاى مادى اى را که جایگاه آن ها را مشخص مى کند خریدارى کنند. متأسفانه دنیاى فعلى ما بیش از حد ضرورت، مادى شده و همواره مصرف کننده را تقویت مى کند. به هر حال، معمولاً ابزارها آن چه ما مى خواهیم، انجام نمى دهند. «ماندر» در این مورد مى گوید: «همه رسانه ها در پى این کار هستند که تبلیغات را هر چه بهتر در مغز افراد جاى دهند، اما در این میان برخى بهتر از مابقى کار مى کنند و تلویزیون با فاصله بسیار زیادى از بقیه درصدر قرار دارد.» او مى افزاید که تبلیغ در واقع، فشارى براى پیشنهاد دادن چیزى که مورد نیاز نیست مى باشد. با این وجود، تبلیغات به نحوى عمل مى کند که افراد حقیقتا فکر مى کنند، به بسیارى از این محصولات نیازمند هستند و اگر ابزار تبلیغ نبود، مردم پى مى بردند که به راستى کدام کالا، نیاز ضرورى آن هاست. افراد در حالت عادى به راحتى میان نیازهاى ضرورى و غیرضرورى خود تفکیک مى کنند، اما تبلیغات، کالاهایى غیرضرورى را براى فرد، اساسى مى کند و با وارد کردن افراد به جهان مصرف کنندگى، این محصولات غیرضرورى را براى بقاى فرد و حیات او واجب و ضرورى مى کند. تبلیغ کنندگان، مى دانند که چه گونه برنامه هاى تلویزیونى و ساعات پربیننده آن را مدیریت کنند تا کالاهاى خود را براى بیش ترین بینندگان (طبقه متوسط)، تبلیغ کنند. «ماندر» در یکى از آخرین بیانات خود مى گوید:

«هنگامى که تفاوت تجارب به واسطه تلویزیون محدود شد، یک گروه کوچک مرتبط با هم مى توانند تمام هوشیارى مردم را با تلویزیون اداره کنند. در سیستم سرمایه سالارى، تبلیغ کنندگان این خوشبختى را دارند که هر کس پول بیش ترى پرداخت کند، به تلویزیون دسترسى بیش تر و اولى ترى دارد.»

مطلبى که «ماندر» در این جا بیان داشت به آینده تلویزیون نیز مربوط مى شود. اگر وضع به آن جا بیانجامد که یک فرد و یا یک شرکت به تنهایى و مستقلاً بتواند کنترل تلویزیون را به دست گیرد ـ و به تبع آن کنترل حیات ما را به دست آورد ـ آن گاه فرهنگ و حیات روزمره ما چه گونه خواهد شد؟ آیا ما برده تکنولوژى نخواهیم شد؟ آیا مجبور به تبعیت از مستمسک هاى ساختگى تکنولوژى بر ماهیت، احساسات، شخصیت و دیدگاه هاى انسان نخواهیم شد؟ براى پیشرفت در چنان دنیایى فرد باید خود را هر چه بیش تر با تکنولوژى تطبیق دهد. به عبارت دیگر، ما بالقوه در خطر زندگى در جامعه اى قرار مى گیریم که «اورول» در کتاب 1984 خود به تصویر کشیده است.[1] در این حالت برادر بزرگ تر از راه رسیده است و تلویزیون قدرت واحده موجود در حیات بشر است.

وجه دیگرى از مصرف گرایى را که مى خواهم مورد بررسى قرار دهم، ماهیت نامحسوسى است که تبلیغ تلویزیونى، آن را براى افزایش میزان فروش، مؤثر یافته است. علت این که آگهى هاى تبلیغاتى تا این حد موفق هستند، این است که خودآگاهى ما را تحریک مى کنند. همان گونه که «ماندر» مى گوید: «ترسناکى تلویزیون از آن روست که اطلاعات وارد مغز ما مى شوند ولى ما عکس العملى نشان نمى دهیم، اطلاعات وارد شده مستقیما به ذخیره حافظه آدمى اضافه مى شود و احتمالاً بعدا به آن عکس العمل نشان مى دهیم در حالى که نمى دانیم به چه چیزى عکس العمل نشان مى دهیم.»

امروزه کمپانى ها بر پیام ها و تصورات نامحسوس براى فروش کالاهاى خود تأکید دارند. به عنوان مثال، مک دونالد و نیک را در نظر بگیرید. آن ها شاخه هایى جهانى دارند و به واسطه تأثیر سمبل (آرم تجارى) خود بر فرهنگ جهان به چنین جایگاهى دست یافته اند. کافى است تا در جایى از دنیا فرد دو کمان را در نظر آورد تا ذهن او ناخودآگاه به یاد مک دونالد بیافتد و یا حتى کافى است چیزى شبیه به علامت تجارى مک دونالد که دو کمان است به چشم فرد بیاید مانند (M) و این او را به یاد مک دونالد بیاندازد.

 

تلویزیون و کودکان

تبلیغات بر زندگى کودکان نیز مانند بزرگسالان، اثر فراوان داشته است. یک گزارش در این زمینه، بیان مى دارد که به طور متوسط 202 مورد تبلیغات مواد غذایى، در طول 4 ساعت برنامه کودکان صبح شنبه پخش مى شود. واضح است که بیننده کارتون ها، کودکان هستند و بنابراین تبلیغ گران، این آگهى ها را متناسب با بینندگان تنظیم کرده اند.

طبق گزارش ها، کودکان تا پیش از رسیدن به سن 18 سالگى، به طور متوسط 25 هزار ساعت تلویزیون نگاه مى کنند و کودکان زیر سن دبستان، هر هفته به طور متوسط 28 ساعت تلویزیون مى بینند. این امر به طور فزاینده اى مشکل ساز است. تلویزیون دیدن، یک تجربه احساسى قابل توجه براى کودکان است. کودک در هنگام تماشاى تلویزیون کاملاً غیرفعال است، چرا که براى توجه به تلویزیون باید این گونه باشد، در حالى که این انفعال، میزان انرژى کودک را مشخص نمى کند و این میزان تماشاى تلویزیون که کودکان امروزه به آن مى پردازند، باعث کاهش فعالیت آن ها مى گردد. سال ها قبل، کودکان اوغات فراغت خود را با بازى هاى فعال تر و ورزش هاى بیرون از خانه پر مى کردند و همین بازى ها براى رشد و سلامتى کودکان مفید بود، اما امروزه تلویزیون عملاً خود نوعى از زندگى براى کودکان شده است. علاوه بر این، با افزایش درصد تماشاى تلویزیون در میان کودکان، درصد وزن کودکان 16 الى 11 ساله نیز افزایش یافته است. در سال 1963، 5/4 درصد کودکان 16 الى 11 ساله دچار اضافه وزن بوده اند، حال آن که در سال 1993 این میزان به 14 درصد افزایش یافته است و در سال 1985، 12 تحقیق پزشکى در مورد رابطه میان چاقى و تماشاى تلویزیون صورت گرفته است.

به همین طریق، تحقیقات بى شمارى نیز در مورد رابطه میان خشونت هاى تلویزیونى و رفتار کودکان صورت گرفته است. کودک معمولاً صحنه هاى تلویزیونى را به عنوان زندگى واقعى مى بیند، چرا که هنوز براى تفکیک میان زندگى واقعى و ساخته هاى تلویزیونى، آن هم با جاذبه مسحورکننده تلویزیون بسیار کوچک است. در سال 1996 محققان دانشگاه کالیفرنیا در سانتابارابا هشدار دادند که «خطر مشاهده صحنه هاى تلویزیونى خشونت آمیز، شامل بى قید شدن نسبت به عواقب خطرناک خشونت از یک سو و از سوى دیگر ایجاد هراس از مورد حمله قرار گرفتن است». علاوه بر این، «دیدن صحنه هاى فراوان خشونت در تلویزیون ضرورتا منجر به رفتار خشونت آمیز از سوى کودک نمى شود، اما این عقیده را در وى به وجود مى آورد که خشونت داراى جایگاهى عادى در زندگى روزمره است و علاوه بر آن، این ترس را در کودک ایجاد مى کند که در خیابان مورد حمله قرار گیرد.»

باز هم مهم ترین روش کنترل و جلوگیرى از این حالت، نظارت پدر و مادر مى باشد، اما گزارش دیگرى در این باره بیان مى دارد که از میان هر 12 پدر و مادر، صرفا یکى از آن ها از کودک خود مى خواهد که پیش از تماشاى تلویزیون، درس هایش را تمام کند. چنین روشى، نظم را در کودک نهادینه مى کند و جنبه اثباتى آن، این است که والدین تلویزیون را به عنوان جایزه اى براى کودک قرار مى دهند. علاوه بر این، اگر پدر و مادر به همراه کودک در دیدن برنامه کودکان شرکت کنند، حالتى از زندگى خانوادگى را ـ که معمولاً با تلویزیون دیدن از میان رفته است ـ ایجاد مى کنند. از سوى دیگر، اگر پدر و مادر نتوانند خود را براى برعهده گرفتن نقشى فعال در این زمینه آماده کنند، مشکلات فراوانى در این زمینه بروز خواهد کرد.

 

قانون گذارى

قانون گذاران اخیرا سعى کرده اند که میزان خشونتى را که کودکان هر روز از طریق تلویزیون، شاهد آن هستند، قانون مند کنند. قانون «ارتباطات از راه دور» که در سال 1996 در زمان کلینتون تصویب شد به نوعى محدودیت هاى والدین را بر آن چه که کودکان تماشا مى کنند، تقویت کرد. اولین قدم در این زمینه، این است که والدین باید در ایجاد محدودیت، نقش فعالى برعهده گیرند. این قانون، تعبیه V-Chip را در همه تلویزیون هاى جدید الزامى کرد. V-Chip این امکان را ایجاد مى کند که هر برنامه موردنظر از طریق دستگاه تلویزیون، قفل و دیدن آن غیرممکن شود.

به علاوه، براى افزایش فعالیت هاى قانون گذارى، حرکت ملى که از سوى گروه TV-Freeحمایت مى شود، به وجود آمده است. این گروه، هر ساله، هفته بدون تلویزیون را برگزار مى کنند که هدف آن کاهش تماشاى تلویزیون و استفاده مولد از وقت است. آن ها جایگزین هاى متعددى را به جاى تلویزیون به کودکان پیشنهاد مى کنند. مثلاً خواندن، صحبت کردن با دیگران، بازى و یا ساختن چیزها و والدین را نیز به مشارکت فعال در این کارها دعوت مى کنند. پیشنهاد دیگر به والدین این است که متناسب با سن فرزندانشان، آرا و عقاید سیاسى و اجتماعى را با آن ها به بحث بگذارند. این تلاش ها، گام هایى کوچک در جهت حل مسأله اى بزرگ است. این مسأله، قابل طرح است که همه راه حل هاى سازنده ما در برابر تخریبى که تلویزیون متوجه جامعه مى کند، اصلاحاتى صرفا سریع و موقتى است. آیا تلویزیون به عنوان یک قدرت مقتدر و واحد که زندگى ها را اداره مى کند ما را تهدید نمى کند؟ شاید اکنون این گونه نباشد ولى چنین شرایطى هرگز غیرمحتمل نیست.

نقش رسانه ها

در نهایت مى خواهم نقش رسانه ها و چگونگى تأثیر تلویزیون در شکل دهى به زندگى آمریکا را مورد بحث قرار دهم. «هجوم تلویزیون به مغز انسان ها، رفتارهاى آن ها را تغییر داده است. انسان ها دائما تصاویرى را که ساخته رسانه هاست کسب مى کنند؛ از این رو، رفته رفته برداشت خود را از واقعیت کنار مى نهند و از مولد بودن مى افتند.» «جرى ماندر» در این بیان، ماهیت اداره کننده رسانه ها در عرصه پخش تلویزیونى را نشان مى دهد. او متذکر مى شود که: «در طول آشوب هاى دهه 60، رسانه هاى خبرى، راهپیمایى هاى اعتراض آمیز را به عنوان خشونت مطرح کردند و نظر راهپیمایان را در این باره نادیده گرفتند. شهروندان مورد نظر، حداکثر افشاگرى را به کار برده بودند تا حداقل، صداى آن ها به گوش دیگران برسد، اما داستان آن ها در تلویزیون تحریف شد و در روزنامه ها رنگ عوض کرد.»

تلویزیون، ماشینى براى ساختن و دستکارى کردن است. وسیله اى است که کانون هاى خبرى با آن آرا و امور را شکل مى دهند تا تصویر مورد نظر خود را بسازند. هزینه تلویزیون عمدتا از سوى شرکت هاى تجارى بزرگ تأمین مى شود، بنابراین تصاویرى را خلق مى کند که به نفع و در جهت رضایت این شرکت ها باشد.

با توجه به مثال راهپیمایان و معترضین سال هاى دهه 60، مى توان احتمال قوى داد که عقاید و آرا و یا استدلال هاى معترضین آن سال ها، بر خلاف خواست شرکت هاى تأمین کننده سرمایه شبکه ها بوده است. بنابراین، این شبکه ها به خاطر از دست ندادن بخش زیادى از سرمایه هاى خود، تصویرى زشت و منفى از معترضین، به بینندگان خود نشان مى دهند. تلویزیون و تکنولوژى براى چنین تحریفات و دستکارى هایى ساخته شده اند. امروزه، تحریف و قلب واقعیت و ارائه یک تصویر ساختگى به گونه اى که بیننده، اعتقاد غلطى پیدا کند، امرى معمول است.

 

نتیجه گیرى

من تحلیلى کامل در مورد آثار تلویزیون بر جامعه انجام دادم؛ هر چند این تحقیق، بیش تر در مورد جامعه آمریکا صدق مى کند، ولى مختص به آن نیست. نوآورى هاى تکنولوژیک و رویکردهاى فلسفى کنونى در مورد اخلاقِ اطلاع رسانى به ظهور آن چه که اکنون در عرصه تلویزیون شاهد آن هستیم، کمک کرده است. تلویزیون، هم چنین اثر به سزایى بر میزان خشونت در جامعه ما داشته است، خصوصا در مورد زندگى کودکان که به تبع، منجر به قانون گذارى در این زمینه شده است. کیفیت زندگى ما و سلامت شخصى ما نیز تحت تأثیر تلویزیون بوده است. این تحقیق، براى باز کردن چشمان افراد بر روى تأثیر بسیار زیاد تلویزیون بر زندگى ما صورت گرفته است. والدین باید نقشى فعال در تماشاى تلویزیون از سوى فرزندانشان برعهده بگیرند و ما باید آگاهانه از تفاوت زندگى واقعى و دنیاى ساخته و پرداخته تلویزیون با خبر باشیم.

 

منبع: www.loyola.edu/dept/philosophy/techne/backes.html

منبع : سیاحت غرب شماره دوم

 



[1] جرج اورول در کتاب 1984 خود جامعه اى را تصویر مى کند که در آن «برادر بزرگ تر» که عنوان رهبر حزب حاکم بر کشور است، با استفاده از تکنولوژى پیشرفته نه تنها رفتار و حرکات افراد را کنترل مى کند، بلکه احساسات، تمنیات و تفکرات آن ها را نیز تحت نظر گرفته و سرکوب مى کند. مترجم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی