رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

عصر گذار؛ عصر انتظار است. حرکت تاریخی جامعه شیعیان در دوران انتظار، صیرورت و گذار به یک جامعه عالی است که اراده معصوم علیه السلام در تمام شؤون آن جاری شده باشد. و تا جامعه شیعه خود را به یاران سیدالشهداء علیه السلام نزدیک نکند و همچون عبد امام صادق علیه السلام نگردد؛ امام زمانمان ظهور نخواهد کرد.

پس این ما هستیم که باید عوض شویم؛ تغییر کنیم؛ متعالی گردیم؛ به سمت امام علیه السلام حرکت کنیم. ما باید دگرگون گردیم. عصر گذار؛ یعنی همین!

امام ره به ما آموخت انتظار تنها در مبارزه است، و این بدین معناست که وظیفه ما در دوران انتظار فعال بودن و درگیری با جبهه باطل است نه منفعل بودن و انزوا!
حقیقت آن است که جامعه ی منتظر شیعه در دوران غیبت وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارد و آن زمینه سازی ظهور آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در باب مؤلفه های زمینه سازی توسط علماء سخنان زیادی گفته شده است که شامل ابعاد مختلفی از معیار ها همچون تربیت 313 یار، ایجاد پایگاه قدرت شیعیان، افزایش اسلام خواهی درسطح جهانی، به اضطرار رسیدن مؤمنین در نیاز به امام و ... خواهد بود که می توان همه آنها را در یک گذاره از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی خلاصه کرد:
»»»»»»»»"تمدن نوین اسلامی"««««««««

5 نکته درباره تکنولوژى

5 نکته درباره تکنولوژى

گفتوگو با نیل پستمن[1]

 

چکیده:

تحولات فنى و تکنولوژیک با سرعت فزاینده اى در حال شکل گیرى است، اما وقوع این تحولات در عرصه فناورى، هرگز به معنى تأمین آرامش و آسایش بشر نبوده و نه تنها در بسیارى از موارد، معضلات اجتماعى را حل نکرده بلکه آن ها را تشدید نموده است. متن زیر، ترجمه سخنرانى نیل پستمن در کنفرانسى به نام «فناورى جدید و وجود انسان» است که طى آن به بررسى 5 ویژگى تحولات تکنولوژیک مى پردازد.

موضوع این کنفرانس، «فناورى جدید و وجود انسان: اعتقادات و باورها در هزاره جدید»، بالطبع نمایانگر نگرانى شما از آینده باورها و اعتقادات خود در هزاره جدید است و باید هم چنین باشد. واضح است که همگان از این امر در هراسند. در کنار حکما و دین مدارن، تجار و سیاستمداران نیز در نگرانى به سر مى برند. با وجود خطراتى که خبر از آمدن دشمنى مى دهد که در لباس دوست ظاهر شده، آیا باز هم مى توان از آرامش و آسودگى خاطر دم زد؟

موضوع بحث بنده، 5 نکته در خصوص تحولات فناورى است که دانستن آن ها ضرورى است. اساس این نظرات، مطالعات و تحقیقات 30 ساله اى است که در زمینه تاریخ تحولات تکنولوژیک داشته ام و به نظر مى رسد نظراتى آکادمیک و یا مسایلى مبهم و پیچیده نباشند، بلکه چیزهایى است که هر کس اندکى با مباحث توازن فرهنگى سر و کار داشته باشد، باید با آن ها آشنا شود و بنده به امید این که این مطالب، در زمینه بررسى تأثیرات تکنولوژى بر اعتقادات و باورها سودمند باشد، آن ها را تقدیم مى کنم.

 

نکته اول

اولین نکته این است که در تمام تحولات فنى، نوعى تعامل و بده و بستان مطرح است. من مایلم از آن به عنوان معامله ارزش هاى معنوى در قبال کسب دنیا نام ببرم. تکنولوژى مى دهد و مى ستاند. این بدین معناست که همواره فناورى جدید به ازاى هر فایده و مزیّتى که عرضه مى دارد، ضرر و زیانى نیز به دنبال خواهد داشت. ضرر و زیان یک پدیده ممکن است بیش تر از سود و فایده آن باشد، یا شاید هم مزیّت هایش چشمگیر و قابل سرمایه گذارى باشد. شاید این مسأله تا حدودى پیش پا افتاده به نظر برسد، ولى بسیار متعجب خواهید شد اگر بدانید افراد زیادى هستند که تحولات موجود در عرصه فناورى را هدیه و موهبتى صرف مى شمرند.

کافى است تعصب بعضى افراد را در مورد کامپیوتر تصور کنید و از کسى که تا حدودى با کامپیوتر آشناست بخواهید که در مورد این وسیله نظر دهد؛ خواهید دید که چگونه کورکورانه و متعصبانه در مورد شگفتى هاى کامپیوتر اغراق مى کند. همچنین در بسیارى از موارد، افراد از شمارش عیوب کامپیوتر کاملاً چشم پوشى مى کنند. این عدم توازن، خطرى جدى است، زیرا هر قدر جنبه هاى شگفتى انگیز تکنولوژى بیش تر باشد، دستاوردها و نتایج منفى آن نیز بیش تر خواهد بود.

اتومبیل را تصور کنید، در کنار تمام مزایا و فواید آن، هواى ما را سمّى نموده، شهرها را خفه کرده و زیبایى چشم اندازهاى طبیعى را از بین برده است. یا در تکنولوژى پزشکى، با یک پارادوکس مواجه هستیم، در عین حال که مداواهاى حیرت انگیز و در خور ستایشى مى بینیم، امراض و از کارافتادگى هایى وجود دارد که به وضوح قابل اثبات است که علل آن ها همین فناورى هاى پزشکى بوده اند که نقش بسیار مهمى نیز در کاهش مهارت هاى تشخیصى پزشکان ایفا کرده اند.

بد نیست یادآورى کنیم، در کنار دستاوردهاى فکرى و اجتماعى که به دنبال ظهور ماشین چاپ حاصل شد، به همان میزان، ارزش هاى دیگر به سطور تاریخ سپرده شد. ماشین چاپ، نثرنویسى را به غرب آورد، ولى شعر و شاعرى را به سوى ارتباطى نخبه گرا و مهجور سوق داد. این صنعت، استقراء را به ما داد ولى حساسیت هاى مذهبى ما را تبدیل به موهومات و خرافات کرد.

شاید بهترین شیوه طرح این ایده، پرداختن به این موضوع باشد که اهمیت و ارزش سؤالى که مى گوید: «تکنولوژى جدید چه مى تواند کند؟» کمتر از سؤال دیگرى است که «تکنولوژى جدید چه نمى تواند بکند؟» و قطعا سؤال آخر مهم تر است، چرا که کمتر طرح شده است. ممکن است کسى بگوید تردید و شک نسبت به تحولات تکنولوژیک، از سوى کسانى مطرح مى شود که اعتقادى به تاریخ و یا برخى توازن ها در حوزه هاى فرهنگى ندارند! اگر من مسؤولیتى در این امور داشتم، مانع دیگران از بحث پیرامون فناورى اطلاعات جدید مى شدم، مگر این که شخص نشان مى داد، مختصرى در مورد تأثیرات اجتماعى و روانى ساعت مکانیکى، صنعت چاپ، تلگراف و مطبوعاتمى داند و به عبارت دیگر، نسبت به پى آمدهاى فناورى هاى بزرگ و مهم بى اطلاع نیست. پس در مجموع، نکته اول این شد که همیشه فرهنگ براى تکنولوژى هزینه مى پردازد.

 

نکته دوم

سهم افراد بشر از منافع و مضار فناورى هاى مدرن، یکسان نیست. بدین معنى که هر پدیده مدرن، به گروهى سود و به گروهى دیگر ضرر و زیان مى رساند. مجددا به مثال ماشین چاپ در قرن شانزدهم برگردیم که مارتین لوتر از آن چنین یاد مى کند: «بیش ترین و بالاترین درجه رحمت خداوند بود که به وسیله آن، انجیل رونق گرفت.» انبوه کتب چاپ شده، نفوذ و اعتبار روحانیون مسیحى را از بین برده و تجزیه حوزه اسقف مقدس رُم را سرعت بخشید. پروتستان هاى آن زمان، از این اتفاقات رو به رشد، اظهار شادمانى مى کردند، اما در مقابل، کاتولیک ها بسیار خشمگین و عصبانى مى شدند.

کسى که نسبت به تحولات فناورى مدرن آگاهى داشته باشد، این سؤالات به ذهنش متبادر مى شود که: چه کسى یا کسانى، به طور مشخص از توسعه و رشد تکنولوژى جدید بهره مند مى شوند؟ کدام گروه، دسته یا شخص؟ و در این بین، کدام صنعت مقدم است؟ و دیگر این که، کدام گروه از مردم به واسطه آن، متحمل ضرر و زیان مى شوند؟

بى شک رایانه در سرویس دهى به سازمان هاى بى شمارى چون ارتش، خطوط هواپیمایى، بانک ها یا سازمان هاى متصدى امور مالیاتى، خدمات زیادى ارائه داده و خواهد داد و به همان میزان، پر واضح است که کاربرى رایانه براى محققان برجسته و حرفه اى در زمینه فیزیک و سایر علوم طبیعى بسیار ضرورى است. ولى در باب فناورى رایانه اى، این سؤال مطرح است که رایانه تا کجا قادر است به این سیل متراکم جمعیت خدمات ارائه دهد؟ به کارگران صنایع استیل، متصدیان فروشگاه هاى میوه و تره بار، مکانیک هاى اتومبیل، موسیقى دانان، نانواها، خشت مال ها، دندان پزشکان و حتى حکما و بسیارى دیگر که کامپیوتر این روزها سر زده و بدون اجازه وارد زندگى آن ها مى شود؟ این افراد، مسائل شخصى و خصوصى خود را به راحتى در دسترس مؤسسات قدرتمند و ذى نفوذ قرار داده اند. اینان به راحتى مورد کنترل و پى گیرى، قرار گرفته و موضوع آزمایش هاى زیادى قرار مى گیرند و تصمیمات ناخواسته و ندانسته اى که براى آن ها گرفته مى شود، آن ها را حیران و سرگردان مى کند. این قبیل افراد، بیش از همیشه به اعداد و ارقام تبدیل مى شوند، پست هاى الکترونیکىِ (E-mail) مزخرف و بیهوده آن ها را میرانده و دفنشان مى کند و در نهایت تبدیل به اهداف سهل الوصولى براى مؤسسات تبلیغاتى و سیاسى مى شوند. در یک کلام، این افراد بازندگان انقلاب عظیم رایانه هستند. برندگان این عرصه که شرکت هاى رایانه اى، بنگاه هاى چند ملیتى و یا دولت مى باشند، بازندگان را نسبت به فناورى رایانه اى تشویق و ترغیب مى کنند.

شیوه آن ها بدین ترتیب است که ابتدا به بازندگان چنین القا مى کنند که یک فرد میانسال با داشتن یک کامپیوتر شخصى قادر خواهد بود، حساب و کتاب چک هاى صادره اش را تنظیم کرده، دستورالعمل طبخ غذاها را مرتبا پیگیرى نماید و لیست خرید بهتر و حساب شده ترى تهیه کند. بعدها مى گویند که کامپیوتر این امکان را براى آن ها فراهم کرده است که از داخل منزل خود در رأى گیرى شرکت کنند، در خانه باشند و اقدام به خرید کنند و از هرگونه سرگرمى که دوست دارند، بهره ببرند. مجموع این ها زندگى اجتماعى را غیرضرورى ترسیم مى نماید. امروزه اصحاب عصر فناورى اطلاعات، مدعى هستند که هر چه اطلاعات شما در زمینه رایانه بیش تر باشد، قادر خواهید بود مشکلات و موانع بیش ترى را حل کنید، نه تنها موانع شخصى، که مى توانید بسیارى از معضلات اجتماعى را نیز مرتفع سازید، امّا چگونه مى توان باور کرد که این ادعاها واقعیت دارد؟ اگر امروزه در جهان، کودکانى باشند که از گرسنگى جان مى سپارند، که قطعا وجود دارند، به دلیل کمبود اطلاعات نیست. سال هاست که ما به این دانش رسیده ایم که چگونه غذاى مناسب و کافى براى کودکان کره زمین تهیه کنیم؛ پس چگونه اجازه مى دهیم آن ها از گرسنگى تلف شوند؟ اگر زنان مورد تجاوز قرار مى گیرند، اگر طلاق، ترویج سکس و بیمارى هاى روانى رو به افزایش است، هیچ کدام ارتباطى به کمبود اطلاعات ندارد. من به جرأت مى گویم، این ها به خاطر فراموشى چیزهاى دیگرى است و فکر هم نمى کنم که من موظف به بیان و تشریح آن ها براى حضّار باشم. اگر تکنولوژى مدرن چنان ما را کور کرده باشد که مشکلات و گرفتارى ها را نبینیم، این عصر اطلاعات، مایه نکبت و نابودى ما خواهد شد.

این جاست که ما باید مدام از شیفتگان فناورى رایانه اى سؤال کنیم که چرا چنین عمل مى کنید؟ شما کدام جذابیت ها را برمى شمرید؟ به دنبال تعویض قدرت با چه کسى هستید؟ مرکز کنترل این قدرت کجاست؟

غرض این نیست که درصدد تقبیح این مسائل باشم، چه رسد به این که بخواهم انگیزه هاى شیطانى و ناصواب را به کسى نسبت دهم. سخن این جاست که در کنار منافعى که به یک گروه و ضررهایى که به گروهى دیگر مى رسد، این سؤالات اساسى مطرح است. بنابراین، نکته دوم چنین شد که همواره در تحولات تکنولوژیک، یک طرف ذى نفع و طرف دیگر بازنده است.

نکته سوم

در هر تکنولوژى، به طور ثابت یک ایده مؤثر و محورى موجود است؛ بعضى اوقات نیز دو یا سه ایده متنفذ و مؤثر وجود دارد. این ایده ها اغلب به دلیل خاصیت ذهنى شان از معرض دید ما به دور مى مانند، ولى این بدان معنا نیست که اثرات عملى برجاى نگذارند. شاید این سخن قدیمى ترها را شنیده باشید که «آدمى که چکش در دست دارد، همه چیز را میخ مى بیند.» این بیان قابل تعمیم است: آدمى که مداد به دست است، همه چیز برایش جمله به نظر مى رسد. کسى که دوربین تلویزیونى به دست گرفته است، همه چیز براى او یک صحنه و سوژه تصویرى است. آدمى که کامپیوتر در اختیار دارد، همه چیز را داده هاى اطلاعات فرض مى کند. معناى ظاهرى این عبارات، مورد نظر نیست؛ آن چه در وراى این کلمات قصار نهفته و توجه ما را جلب مى کند، این است که هر تکنولوژى به همراه خود اقتضائات و ضرر و زیان هایى دارد. 
در فرهنگ غیر مکتوب (گفتارى)، حافظه بشر مهم ترین نقش را دارد، هم چنان که ضرب المثل ها، حکمت ها، اشعار و تصانیف، اهمیت به سزایى داشته و در درون آن ها مجموعه دانش شفاهى انباشته اى است که طى اعصار و قرون گذشته شکل گرفته است. به همین خاطر است که سلیمان(ع) حکیم ترین و با سوادترین مردان عصر خود بود. آن گونه که نقل مى کنند، در میان پادشاهان آن دوران، او 3000 ضرب المثل حفظ بوده است، اما در فرهنگ مکتوب، چنین شاهکارهاى ذهنى، بیهوده و وقت گیر تلقى مى شوند و ضرب المثل ها فقط خیالات و تصوراتى بى ربط هستند. کسى که با نوشتار سر و کار دارد، علاقه وافرى به سازمان منظم و تحلیل سیستماتیک دارد، کسى که با تلویزیون حشر و نشر دارد، ارزش لحظه هارا بیش تر از تاریخ مى داند. در مورد اصحاب رایانه چه باید بگوییم؟ کسانى که از کاربران پرطرفدار کامپیوتر به شمار مى روند، براى اطلاعات، بیش تر از علم و به طور مشخص حکمت و دانایى ارزش قائلند. یقینا در عصر رایانه، مفهوم حکمت و دانایى به طور کامل از بین مى رود.
پس خلاصه نکته سوم چنین مى شود که هر تکنولوژى فلسفه اى دارد که در وادار کردن مردم به نوعى خاص از تفکر، نحوه استفاده از اعضا و جوارح، نحوه قانونمند کردن جهان، تقویت بعضى از حس هاى ما و فروکش کردن برخى از تمایلات فکرى و اجتماعى، تأثیر داشته و به نوعى پشتوانه آن محسوب مى شود. این ایده، خلاصه بیان مشهور مارشال مک لوهان، کاتولیک معروف است که مى گوید: «رسانه، پیام است.»

 

نکته چهارم

نکته چهارم به این شرح است: تغییرات تکنولوژیکى، خاصیت تقویت کنندگى ندارند، بلکه توازن اکولوژیکى را برهم مى زنند. با یک مقایسه بهتر مى توان این مطلب را تشریح نمود. اگر یک قطره رنگ قرمز، داخل پیاله اى پر از آب تمیز بریزیم، چه اتفاقى رخ مى دهد؟ آیا آب تمیز به همراه یک قطره رنگ خواهیم داشت؟ مسلما خیر. ما مولکول هاى آب را از نو رنگ آمیزى کرده ایم. این همان چیزى است که من آن را تغییرات اکولوژیکى مى نامم. در سال 1500، بعد از اختراع ماشین چاپ، شما دیگر اروپاى قدیمى نداشتید که به آن ماشین چاپ اضافه شده باشد، بلکه با اروپایى متفاوت روبرو بودید. بعد از [اختراع] تلویزیون، آمریکا دیگر آن آمریکایى نبود که فقط تلویزیون به آن افزوده شده باشد؛ تلویزیون به رقابت هاى سیاسى انتخابات، به هر خانه، مدرسه و صنعت و غیره، رنگ و لعاب جدیدى بخشیده بود.

به همین خاطر است که باید در قبال ابداعات فنى، محتاطانه پیش برویم. نتایج و آثار این تحولات، همواره گسترده و اغلب غیرقابل پیش گویى و تغییر ناپذیرند. به همین علت است که باید نسبت به سرمایه سالاران (کاپیتالیست ها) خیلى هم خوش بین نباشیم. سرمایه سالاران در یک جمله، بیش از این که بخواهند شخصا خود را به خطر بیندازند، جهت خطر را متوجه فرهنگ مى کنند. خلاق ترین و شجاع ترین آن ها، به فکر بهره بردارى هر چه بیش تر از تکنولوژى است، بدون توجه به این که چه سنت هایى در این مسیر به فراموشى سپرده مى شوند و یا این که اصلاً فرهنگ منهاى سنت هاى دیرین، بقایى خواهد داشت یا خیر؟ بهتر است بگوییم، آن ها در یک واژه خلاصه مى شوند: «رادیکال ها». در آمریکا، مشهورترین عناصر افراطى، همیشه سرمایه سالاران بوده اند؛ مردانى چون بِل، ادیسون، فورد، کارنگى، سارنوف، گلدوین. این بزرگان، قرن 19 را محو کرده و قرن بیستم را رقم زدند و هنوز براى من روشن نشده است که چرا این سرمایه سالاران را محافظه کار تلقى مى کنند؟ شاید به این دلیل باشد که تمایل به پوشیدن کت و شلوار تیره به همراه کراوات خاکسترى داشتند!

در هر صورت باید نسبت به کاپیتالیست ها، وسواس و دقت بیش ترى به خرج دهیم. شاهد مثال این که، آن ها از خانواده، ازدواج، پرهیزکارى و عزت نفس دم مى زنند، اما اگر برایشان فرصتى پیش آید که از ظرفیت هاى اقتصادى فناورى مدرن بهره جویند، آن ارزش ها و فضیلت ها را به فراموشى مى سپارند.

به جا است در این رابطه به دو مثال اشاره کنم که امروزه آمریکا با آن دست به گریبان است؛ اولین مورد در ارتباط با مسأله آموزش است. در قرن حاضر چه کسى بیش ترین تأثیر را بر فرآیند آموزش گذاشته است؟ اگر بگویید جان دیوئى یا هر فیلسوف دیگر، مى گویم اشتباه مى کنید. تأثیرگذارترین آن ها، مردان گمنامى بودند با کت و شلوارهاى خاکسترى که در حومه نیویورک، پرینستون و نیوجرسى اقامت داشتند. آن ها در فراگیرى و رشد تکنولوژى که از آن ها به عنوان تست هاى استاندارد (IQ)، (SAT) و (GRE) نام مى بریم، نقش مهم و به سزایى داشتند. این تست ها، مفهوم یادگیرى را مجددا از نو معنا کرده و موجبات بازنگرى برنامه هاى آموزشى را فراهم آوردند.مثال دوم در ارتباط با سیاست است. امروزه واضح و آشکار است، آنهایى که اساسى ترین تأثیر را بر سیاست آمریکا داشته اند، ایدئولوگ هاى سیاسى یا دانشجویان معترض با موهایى بلند، به همراه کپى هایى از [آموزه هاى] کارل مارکس [و یا دیگر متفکرین اجتماعى و سیاسى] در زیر بغل هایشان نیستند. اصلاح طلبان تندرویى که سیاست آمریکا را از اساس تغییر دادند، صاحبان شرکت هایى بودند با لباس هاى تیره و کراوات هاى خاکسترى که تلویزیون آمریکا را اداره مى کنند. آن ها به دنبال ساختن سرگرمى از گفتمان هاى سیاسى نبودند؛ آن ها نمى خواستند مانع رسیدن آدم هاى بى نهایت چاق [و در عین حال با لیاقت] به پست هاى عالى سیاسى شوند.1 قصدشان محدود کردن رقابت هاى سیاسى در آگهى تجارى 30 ثانیه اى نبود؛ آن چه آن ها دنبال مى کردند، تبدیل تلویزیون به ماشین پول سازى بود که بى وقفه کار مى کرد. از همین جا بود که خیلى راحت، طى فرآیندى، گفتمان بنیادین سیاسى را ضایع نمودند.

1 ـ کنایه از این که در شرایط کنونى این قدوقواره و خوش هیکل بودن به یکى از معیارهاى اساسى انتخاب رئیس جمهورى و مقامات سیاسى در آمریکا تبدیل شده است و اگر احیانا کسى چاق باشد و در عین حال واجد شایستگى هاى سیاسى باشد، شانس رسیدن به مقامات عالى سیاسى را ندارد

نکته پنجم

در اینجا مى رسیم به پنجمین و آخرین نکته و آن بدین شرح است: تکنولوژى هاى نوین به دنبال آن هستند که «افسانه اى» شوند. این واژه را به مفهومى به کار مى برم که نقاد ادبى فرانسوى، رونالد بارتز، از آن استفاده نمود. منظور وى در آن جا از به کارگیرى این واژه، اشاره به نوعى رویکرد همگانى به اختراعات فنى است، با این تصور که این اکتشافات، خدادادى بوده و و جزء ذاتى و طبیعت اشیاء [و نتیجه سیر تکاملى تاریخ] هستند. ماشین، هواپیما، تلویزیون، سینما و روزنامه ها و... نه به خاطر جلوه هاى تصنعى آن ها در برخى زمینه هاى خاص سیاسى و تاریخى، بلکه به این دلیل که مواهب طبیعى تلقى مى شوند، جایگاهى اسطوره اى و افسانه گونه پیدا کرده اند. خطر آن جاست که یک تکنولوژى، صورت اسطوره اى پیدا کند، چرا که اگر این گونه شد، دیگر به راحتى مستعد اصلاح یا کنترل نیست. به عنوان مثال، طرحى مبنى بر عدم پخش برنامه هاى تلویزیونى تا ساعت 5 بعد از ظهر و خاتمه برنامه ها در ساعت 11 عصر را با مردم آمریکا در میان بگذارید، این ایده ها بسیار خنده دار و مسخره جلوه مى کند. این طرز تلقى به دلیل مخالفت آن ها با این ایده فرهنگى نیست. آن ها به این خاطر شما را مسخره مى کنند که پیشنهاد شما را تغییر در یکى از ارکان طبیعت تلقى مى کنند. چیزى شبیه این که پیشنهاد کنید، خورشید به جاى طلوع در ساعت 6 صبح، 10 صبح طلوع کند. هر زمان که به قابلیت افسانه اى شدن تکنولوژى فکر مى کنم، این سخن پاپ ژان پل دوم در خاطرم جلوه مى کند که مى گوید: «علم قادر است، دین را از خطا و موهوم پرستى پاک کند. دین مى تواند علم را از بت پرستى و خودکامگى تنزیه نماید.» آن چه من معتقدم، این است که اشتیاق افراطى ما به تکنولوژى مى تواند به نوعى از بت پرستى، و اعتقاد ما به خدمت رسانى آن، مى تواند به خودکامگى کاذب بینجامد.

بهترین تلقى از تکنولوژى این است که تکنولوژى، مزاحمى عجیب و غریب است و فراموش نکنیم که محصول گونه اى از تدبیر الهى نبوده، بلکه ساخته خلاقیت و غرور انسان است و ظرفیت بالقوه خوبى یا بدى آن، کاملاً بستگى به میزان آگاهى و شناخت انسان از آن چه تکنولوژى با ما و براى ما مى کند، دارد.

این ها، مجموع 5 نکته اى بود که در باب تحولات فنى به عرض رساندم. اول این که، ما همیشه براى دستیابى به تکنولوژى، ملزم به پرداخت هزینه ایم و هر چه این فناورى، عظیم تر و پیچیده تر باشد، هزینه اى که مى پردازیم، بیش تر است. دوم این که، در این بین همیشه گروهى برنده و دیگران بازنده اند و برندگان مى کوشند تا به مغلوبین القا کنند که برنده شده اند. سوم این که، در نهاد هر فناورى مهم، نوعى تبعیض و تعصب معرفت شناختىِ سیاسى یا اجتماعى نهفته است. گاهى این تعصب ها نتایج حاصله را تحت الشعاع خود قرار مى دهد و گاهى هم نه. [اختراع] ماشین چاپ، سنت هاى گفتارى ما را به نابودى کشاند. تلگراف، فاصله را بى معنا نمود. تلویزیون، واژه را بى معنا کرده است و شاید کامپیوتر، در آینده زندگى را بى ارزش کند و قس على هذا. چهارم، فناورىِ مدرن تقویت کننده نیست بلکه اکولوژیکى است، بدین معنى که توازن همه چیز را برهم مى زند.

و در نهایت، پنجمین نکته این که، تکنولوژى دوستدار اسطوره اى شدن است؛ توضیح این که، فناورى امروز مى خواهد بخشى از نظم طبیعى جهان شمرده شود و بر همین اساس، زندگى ما را بیش از آن چه براى ما ضرورت دارد، تحت نفوذ و سیطره خود درآورد. اگر فرصت بیش ترى در اختیار داشتم، مسایل قابل توجه دیگرى هم در این باب بود که به عرض رسانده شود، اما به همین قدر اکتفا مى کنم و عرایضم را با ذکر این مهم به پایان مى رسانم: در گذشته، با چشمانى بسته با این گونه تغییر و تحولات در حوزه تکنولوژى برخورد مى کردیم؛ شعار ناگفته ما «به خدمت گرفتن تکنولوژى است» و تا به امروز، بیشتر توان خود را در راه برآورده کردن نیازهاى تکنولوژى به کار بسته ایم تا نیازهاى فرهنگ؛ این کار نوعى حماقت است، به ویژه در عصر تحولات گسترده تکنولوژیک. باید با چشمانى کاملاً باز حرکت کنیم تا پیش از آن که به استخدام تکنولوژى در آییم، آن را به خدمت خود درآوریم.

 

منبع: http://itrs.sca.edu/tshanks/pages/comm12/12postman.htm

منبع : سیاحت غرب شماره نهم



[1] Neil Postman

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی