رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

پایگاه علمی-تحلیلی رهروان اندیشه انقلاب اسلامی _ _ _ {انتشار آزمایشی}

رهروان اندیشه انقلاب اسلامی

عصر گذار؛ عصر انتظار است. حرکت تاریخی جامعه شیعیان در دوران انتظار، صیرورت و گذار به یک جامعه عالی است که اراده معصوم علیه السلام در تمام شؤون آن جاری شده باشد. و تا جامعه شیعه خود را به یاران سیدالشهداء علیه السلام نزدیک نکند و همچون عبد امام صادق علیه السلام نگردد؛ امام زمانمان ظهور نخواهد کرد.

پس این ما هستیم که باید عوض شویم؛ تغییر کنیم؛ متعالی گردیم؛ به سمت امام علیه السلام حرکت کنیم. ما باید دگرگون گردیم. عصر گذار؛ یعنی همین!

امام ره به ما آموخت انتظار تنها در مبارزه است، و این بدین معناست که وظیفه ما در دوران انتظار فعال بودن و درگیری با جبهه باطل است نه منفعل بودن و انزوا!
حقیقت آن است که جامعه ی منتظر شیعه در دوران غیبت وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارد و آن زمینه سازی ظهور آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در باب مؤلفه های زمینه سازی توسط علماء سخنان زیادی گفته شده است که شامل ابعاد مختلفی از معیار ها همچون تربیت 313 یار، ایجاد پایگاه قدرت شیعیان، افزایش اسلام خواهی درسطح جهانی، به اضطرار رسیدن مؤمنین در نیاز به امام و ... خواهد بود که می توان همه آنها را در یک گذاره از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی خلاصه کرد:
»»»»»»»»"تمدن نوین اسلامی"««««««««

تحلیل علّی تکنولوژی

 ***«توجه»

«این مقاله از سوی نویسنده آن در فضای مجازی تنها به صورت فایل PDF انتشار یافته است. و انتشار آن به صورت متن در سایت «عصرگذار» تنها به دلیل سهولت خوانندگان محترم انجام گرفته است لذا هر گونه کپی برداری از متن تایپ شده حرام شرعی و غیر قانونی می باشد. برای نگه داری این مطلب فایل PDF آن را از همین جا بارگذاری کنید. بارگذاری فایل PDF مقاله

با تشکر»


 تحلیل علّی تکنولوژی

علیرضا شفاه

 

این مقاله در پی یافتن دریافت هایی درباره تکنولوژی از طریق تحلیل ابزار با توجه  به علل آن است. در طول این بررسی که بر تحلیل رابطه علت غایی و علت صوری  در ابزارهای تکنولوژیک به معنای امروزین آن متمرکز است تلاش می شود به  واسطه کشف حقایقی درباره نحوه محدودیت اختیار انسانی در تعامل با ابزارها  نتایج عملی این بررسی نیز ارایه شود. در این میان از راهی متفاوت با سنت معمول  در فلسفه تکنولوژی نشان داده خواهد شد که جهت داری ابزارهای تکنولوژیک به  چه معنا است. این مقاله می تواند زیرساختی برای بررسی مفهوم خود مختاری  تکنولوژی فراهم آورد.

 

تحلیل علّی ابزار در فلسفه تکنولوژی بی سابقه نیست. در واقع هایدگر در مقاله سخنرانی اصلی خود در باره تکنولوژی با نام "پرسش از تکنولوزی" بحث خود را در مبادی از تحلیل علّی ابزار آغاز می کند. اما وی مطالبق شیوه تفکر خود؛ بی درنگ معنایی غیر مرسوم از علیت را مراد می کند و آن را به معنایی می برد که به عقده او معنای حقیقی و اصلی علت و علیت است (هایدگر:ص7-11). ما نیز می خواهیم در باره تحلیل علی ابزار سخن بگوییم؛ با این تفاوت که به معنای مرسوم علیت در فلسفه وفادار بمانیم.

برای شروع این کار به موجودی که ابزار است، مثلا یک تبر، توجه کنیم. مطابق تفسیر مرسوم از فلسفه ارسطو، چهار نوع علت برای هر شیء قابل تصور است:

1- علت فاعلی که در مورد تبر، تبرساز است.

2- علت صوری که در این مورد صورت و شمایل خاصی است که تبر به آن شمایل ساخته شده است.

3- علت مادی که در مثال ما چوب و آهنی است که تبر از آن ساخته می شود.

4- علت غایی که در مورد تبر، شکستن و خرد کردن و قطع کردن چوب است.

در وهله اول ممکن است به نظر آید با این نوع تحلیل از اشیاء همه آن ها ابزار فرض شده اند؛ زیرا برای هر شیء یک علت فاعلی در نظر گرفته می شود که شیء را برای منظور و غایت خاصی ساخته است. البته این تصور چندان موجه نیست. فارغ از آنکه در علیت ارسطویی علیت فاعلی می تواند فاعل مختار نباشد، حتی در مورد علت غایی نیز، ابزار شیئی خاص است. به سختی می تون گفت که ایک تابلوی نقاشی یک ابزار است؛ هر چند دارای علت غایی و علت فاعلی است. اینجاست که در تحلیل علّی ابزار، نخستین ثمره تحلیل به چنگ می آید؛ و آن اینکه: «آنچه ابزار است، نمی تواند دارای هر علّت غایی باشد.»

بررسی تکنولوژی با توجه به علت غایی

پرسش بی واسطه ای که در ذهن می درخشد این خواهد بود که: «پس علت غایی مصنوعاتی که ابزار اند، چگونه علتی است؟» اینجا یکی از جاهایی است که موجب می شود نویسندگان مختلف تعاریف متفاوتی از تکنولوژی را ارائه کنند. مثلا ممکن است کسی در پاسخ بگوید که اتفاقا هر غایتی یکه انسان در سر داشته باشد و در سودای آن مصنوعاتی را فراهم سازد، شیء معلول را باید به مثابه ابزار دانست. (مثلا J.C.Pitt در Thiking About Technologyموضعی شبیه این دارد) چنین کسی باید بداند که معیاری بسیار آسان گیر بر گزیده است و مثلا باید بپذیرد که با این تعریف، گلی که به منظور زیبایی در باغچه پرورش می دهیم، یک ابزار است، بدیهی است که چنین موضوعی راه را برای باریک اندیشی بیش تر محدود می نماید.

از دیگر سو، هایدگر در تبیین خود از تکنولوژی به گونه ای سخن می گوید که گویی بهره کشی از طبیعت غایت ساخت ابزار است (هایدگر: ص24). در اینجا وی به مفهوم جدید تکولوژی و ابزار نظر دارد و آن را از مفهوم باستانی " تخنه" متمایز می شمارد و از آنجا که بحث ما نیز بر مفهوم مرسوم از ابزار متکی است، رأی او درباره تکنولوژی متأخر در بحث ما از ابزار وارد است.

موضع متفاوت اما نزدیک با سخن هایدگر آن است که غایت انسان در ساخت ابزار، غایتی اقتصادی است. در این موضع "اقتصاد" می تواند معنایی معادل نافع بودن داشته باشد، اما کلمه "اقتصادی" این حسن را دارد که نشان می دهد با چنین رهیافتی چگونه مسئله تکنولوژی مستقیما وارد حوزه ای از جامعه شناسی می شود که در آن اقتصاد و به طور خاص "ابزار تولید" نقشی اساسی دارد. این نگاه لزوما متعلق به حوزه مارکسیسم و اقمار آن نیست، بلکه حتی در آن دسته از نظریه های جامعه شناختی که اقتصاد زیربنای حیات اجتماعی جامعه جدید و نه الزاما هر جامعه ای شناخته می شود، می تواند نگرشی قابل توجه باشد. به همین دلیل گمان می کنم این نوع بیان برای علت غایی پذیرفتنی باشد.

موضع قابل تأمل دیگر -که موضع ما در این مقاله است- می تواند کمی متافیزیکی باشد. به این معنا که به علت غایی به گونه ای انتزاعی تر و در عین حال صریح تر بپردازد. در این نوع رویکرد می توان گفت، علت غایی در ساخت ابزار، تسلط بر محیط است. در اینجا کلمه "تسلط" و نیز کلمه "محیط" باید معنای دقیق تری پیدا کند. "محیط" به معنای تمام جهان غیر متعلق به یک انسان است.

اما جهانِ غیرِ متعلقِ به یک انسان دقیقا چیست و از کجا آغاز می شود؟ یعنی باز می پرسیم که محیط به نحو دقیقتر کجاست؟ پاسخ این پرسش را می توان با استفاده از مفهوم تسلط بیان کرد. یک راه پاسخ به این پرسش آن است که بگوییم محیط یک انسان بخشی از جهان است که تحت تسلط او نیست. اما "تسلط" خود را در دو وجه می نمایاند:

1- وجهی که مطابق آن ما از آن جهت که چیزی را می شناسیم، تسلطی بر آن داریم؛ یعنی زیر و بم آن را می دانیم.

2- وجهی که مطابق آن چیزی تحت اراده ماست؛ یعنی با خواست ما چنین و چنان می شود.

این تحدید از "تعلق" با آنچه که مثلا در برخی نحله های روانشناسی به عنوان درون توصیف می شود، مرزهای متفاوت دارد. به عنوان نمونه، این تحدید همه آن بخشی از آدمی را که در روانشناسی فرویدی "ذهن نا خودآگاه" نامیده می شود، بیرون از حوزه تعلق قرار می دهد. ضمنا این تعریف منجر به آن می شود که چیزها تا حدی متعلق  به انسان باشند یا نباشند و این حد دقیقا با توجه به حد تبعیت آن چیز از اراده یک انسان تعیین می شود. مثلا با این تعریف، دست من تا حدی متعلق به من است. چون هر چند می توانم به محض آنکه بخواهم آن را حرکت دهم، این تبعیت محدود است؛ زیرا من در چنین و چنان دستم محدودیت دارم. مثلا نمی توانم دستم را هر گونه که خواستم حرکت دهم یا نمی توانم بیش از مقدار خاصی آن را دراز کنم. از این عمیقتر آنکه نمی توانم آن را به چیزی غیر از آنچه هست تبدیل کنم؛ یعنی نمی توانم دستم را به مایع یا به وسیله ای برای دیدن تبدیل کنم. در نتیجه در تسلط بر دست خود با محدودیت هایی رو به رو هستم که در نتیجه آن ها دست من به صورت مطلق، متعلق به من نیست. به علاوه؛ این تعریف و به خصوص مثال اخیر نشان می دهد که مقدار تعلق چیزها به هر انسان می تواند با توجه به فعالیت های او کم تر یا بیش تر شود. مثلا کسانی که با تمرین توانایی انجام کارهایی را با اجزای جسمانی خود دارند که برخی دیگر ندارد، تعلق اجزای جسمانیشان به آنها بیش تر از دیگران خواهد بود. در عین حال قسمت هایی از جهان نسبت به یک انسان کاملا جزء محیط است؛ یعنی حد تعلق آن به انسان صفر است. مثلا ستاره ای در دور دست که با اراده خود نمی توانم تغییری در آن به وجود بیاوریم برای ما کاملا جزء محیط است.

در اینجا یک کلمه دیگر هم نیاز به تحلیل بیشتر دارد و آن "توانستن" است. اینکه من می توانم چیزی را چنین یا چنان کنم می تواند دو معنا داشته باشد: یکی آنکه من بالقوه یا به عبارت دیگر "علی الأصول" می توانم چنین تغییری را ایجاد کنم؛ فارغ از آنکه در همین لحظه توانایی انجام آن را داشته باشم یا نه. معنای دیگر آنکه من در همین لحظه و بالفعل توانایی انجام این تغییر را دارم.

معلوم است که مفهوم "تسلط" در وجه دوم (وجهی که مطالبق آن چیزی تحت اراده ماست؛ یعنی با خواست ما چنین و چنان می شوئد) ناظر به توانایی بالفعل است. چیزی که من الآن نمی توانم آن را با اراده خود مطابق کنم، هنوز تحت تسلط من نیست. اما ممکن است بدانم که از چه طریقی می تواند تحت امر من در آید و بنا بر این هر چند آن چیز از منظر وجه دوم تحت تسلط من نیست، اما از منظر وجه اول هست (وجهی که نشان می داد اگر زیر و بم شیء را بدانم بر آن تسلط دارم) و در واقع «تسلط بالقوة» مشمول این معنا از تسلط خواهد بود.

حالا معنای عبارت «علت غایی در ساخت ابزار، "تسلط" بر "محیط" است»، به اندازه کافی روشن شده است و به عنوان یک نتیجه بی واسطه به ما می گوید اگر محیط، منطقه ای از جهان است که در تسلط ما نیست، پس «علت غایی ابزار ساخته شده توسط یک انسان، افزایش بخشی از جهانی است که جزء او است». به عبارت دیگر، انسان می خواهد با ساخت ابزار، "محیط" را کوچک و "متعلق خود" را بزرگ کند.

بر اساس دو وجه این غایت یعنی "تسلط" از وجه دانایی و "تسلط" از وجه تحت امر بودن، دو نوع ابزار قابل تشخیص است:

الف: ابزارهایی که تسلط درجه اول را فراهم می آورند. یعنی ما با آنها زیر و بم چیزها را بهتر می شناسیم. بارزترین نمونه های این نوع ابزار، ابزارهای اپتیکی هستند. تلسکوپ به ما امکان می دهد اشیاء دوری را که در درجه اول معنای تسلط، دور از تسلط ما بوده اند (یعنی آنها را نمی شناختیم) تحت "تسلط" خود در آوریم. تسلطی بالقوه که امکان بالفعل شدن را نوید می دهد. اسیلوسکوپ نیز ابزاری از این گونه است؛ تمام وسایل اندازه گیری؛ از آن جهت که وسایل اندازه گیری هستند، چنین حالتی دارند. تمام ابزارهای محاسبه نیز چنین اند.

ب: ابزارهایی که واسطه آمریت انسان واقع می شوند و تسلط در وجه دوم را فراهم می آورند. ما با قلم اشیاء را رنگی می کنیم، با چاقو آن ها را قطعه قطعه می کنیم، با چکش آنها را می کوبیم و ... . یک مثال جالب در این مورد که انسان را به یاد سخنان هایدگر می اندازد آن است که ما آتش را به مثابه ابزاری به کار می بریم که با آن فلزات را نرم و شکل پذیر یا مایع می کنیم یا اشیاء را می سوزانیم (درحالی که ما آتش را نساخته ایم، هایدگر می گفت در عالم تکنولوژیک انسان همه چیز را به مثابه منبع ذخیره انرژی می بیند (ر.ک. هایدگر :1377) )

یک نکته جالب در باره دسته اول ابزار ها این است که آنها در فلسفه تکنولوژی کم تر مورد اعتنا واقع شده اند. مارکسیست ها و اتباعشان در فلسفه تکنولوژی بیش تر بر کار تأکید دارند و کار در حوزه تسلط بالفعل تحقق می یابد (به عنوان نمونه ر.ک. مکنزی: 1377). هایدگر نیز جز آنجا که به کاربرد وسایل آزمایشگاهی و وابستگی وجودی علم به تکنولوژی اشاره می کند، به این دسته بی اعتناء است. در حقیقت این دسته را عموما جزء وسایل آزمایشگاهی می شمرند. امام به تفاوت مهم آن ها با دسته دوم توجهی ندارند. وقتی از خطراتی که تکنولوژی می تواند داشته باشد سخن می گویند، کم تر سراغ این دسته می روند و وقتی به فواید تکنولوژی اشاره می کنند نیز! از قضا این تمایز میان ابزارها از جهت فهم ارتباط میان علم و تکنولوژی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

در واقع در این نقطه است که می توان به چیستی علم تجربی پرداخت و رابطه آن را با تکنولوژی یافت -همانگونه که بسیاری مانند هایدگر در «پرسش از تکنولوژی» و دن آیدی در «تقدم تاریخی و وجودی تکنولوژی بر علم» و «هنر و تکنولوژی» به آن پرداخته اند. این دو تن هر دو تکنولوژی را به لحاظ وجودی بر علم مقدم دانسته اند. دن آیدی نقطه ورود بحث خود در این باب را آزمایشگاهی بودن علم تجربی قرار می دهد. او می گوید که علوم تجربی برای حیات خود به ابزارهای آزمایشگاهی (ابزارهای دسته الف) نیاز دارند (آیدی : صص 115-126). اما تحلیل غایی ما از ابزار چیز بیشتری به دست می دهد. در واقع این تحلیل می گوید نوع عموم ابزارهایی که علوم تجربی در آزمایشگاه به کار می برند با ابزارهای دیگر متفاوت است. آنها هستند که می توانند منطقه ای را که کاملا جزء محیط است به صورت بالقوة تحت آمریت ما در آورند. یعنی ما می فهمیم که چگونه، یعنی با اعمال چه تغییراتی در حیطه تحت آمریت خود، می توانیم وضعی را فراهم کنیم تا منطقه ای از محیط که بیش از آن تحت آمریتمان نبوده است را به تسلط خود در آوریم. [1]

به هر حال این ابزارها آمریت بالفعل انسانی را تحقق نمی بخشد، بلکه آن را وعده می دهند. اما توجه ما به تسلط بالفعل و تام معطوف است. حتی در بیش تر موارد با ابزار دسته دوم نیز نمی توانیم تسلط بالفعل بر محیط داشته باشیم؛ مگر آنکه کارهای خاصی را انجام دهیم. مثلا تا دست خود را روی ماوس قرار ندهیم و ماوس را به حرکت در نیاوریم، نشانگر ماوس حرکت نخواهد کرد (تحت آمریت من در نخواهد آمد). اما ما خواهان تسلطی بی چون و چرا هستیم؛ یعنی مثلا در مورد حرکت دادن نشانگر ماوس، اوضاع بهتر آن است که الکترودهایی به مغز کاربر وصل می شود و کاربر تنها با اراده کردن (یعنی بدون فکر کردن و عمل کردن به سلسله کارهایی که باید معمولا انجام داد تا نتیجه دلخواه فراهم شود) نشانگر ماوس را حرکت دهد؛ همانطور که دست خود را به حرکت در می آورد. این همان معنایِ تامّ متعلق به خود کردنِ محیط و آرزوی نهایی تکنولوژی است.

 

بررسی تکنولوژی با توجه به علت صوری و رابطه آن با علت غایی

غایت ساخت ابزار هر چه باشد، تردیدی نمی توان داشت که هر صورتی نمی تواند غایت خاص یک ابزار را فراهم آورد. یعنی صورت ابزار تابع علت غایی آن است. به همین دلیل برای هر هدفی ابزار خاص آن را می سازند (هر چند همه این غایات جزئی، مصادیق غایت کلی تسلط بر محیط است). این بیان را به زبان فلسفی می توان چنین عنوان کرد: «علت غایی در صورت ابزار حضور دارد.»

این امر بیانگر دو چیز است که ظاهرا خیلی بدیهی هستند. یکی اینکه در ساخت ابزار برای هر هدف خاصی، صورت خاصی باید به ابزار داد. دوم آنکه هر ابزاری را (که صورت ویژه ای دارد) برای هر غایتی نمی توان به کار برد.

کم تر کسی درباره موضوع گزاره اول دچار اشتباه می شود. هیچ کس گمان نمی کند که بتواند برای غایت خاصی وسیله ای بسازد بدون آنکه به طراحی آن توجه کند. این امر ناشی از آن است که فرد پیش از ساخت ابزار به محدودیت خود در نایل آمدن به غایت مورد نظرش واقع شده است، و گرنه به ساخت ابزار همت نمی گماشت. اما در مورد موضوع دوم هر روز اشتباهات زیان بازی صورت می گیرد. هر چند در زندگی روزانه هیچ کس جز ابلهان مداد را به جای تیر و تلوزیون را به جای ویدیو به کار نمی برند، اما در عین حال بسیارند کوششهایی که طی آن می خواند ابزارها را در جهتی غیر از آنچه غایت ساخت آنها بوده است، به کار گیرند. بیش تر این کوشش ها نافرجام است و البته ما بقی خلاقانه!

مؤسسات بسیار زیادی (اعم از فرهنگی، تجاری و اداری) وجود دارند که تصمیم گرفته اند تا از تکنولوژی اینترنت و شبه گسترش روابط عمومی خود استفاده کنند. امام در بسیاری موارد این رویکرد آنها در عمل، تقریبا هیچ ثمر دیگری بجز هزینه اضافی به دنبال ندارد. این برداشت های اشتباه از غایت ابزار تقریبا در هر جایی که انسان ناکام می شود، وجود دارد. به عبارت بهتر، هر جا انسان به دلیل نشناختن ابزارهای تحت اختیارش ناکام می شود چنین اشتباهی روی داده است. نمونه دیگر چنین اشتباهی یک شبکه تلوزیونی است که صاحبان آن گمان می کنند هر چیزی را می توان با تلوزیون منتقل کرد. پیامهای اخلاقی، سخنرانی های طولانی و تخصصی و ... . چنین افرادی به صورتِ خاصِ تلوزیون توجه ندارند. این صورت مطابق غایتی ساخت شده که بر اساس آن بیننده می توان دهر شبکه ای را که خواست، ببیند و هر گاه که تمایل داشت تلوزیون را خاموش کند و نمی توان با آن هر چیزی را به خوردش داد. کتابهای خودآموز آموزش ورزش های رزمی، فیلم های سینمایی که در آنها داستان جای خود را به خطابه های فلسفی یا سیاسی می دهد، استفاده از یک فیوز ده آمپر برای مداری که اجزای آن تنها تحمل پنج آمپر را دارند، استفاده از سلاح نامناسب در شکار که منجر به بی استفاده شدن شکار می شود (مثلا آن را له می کند) و برنامه کامپیوتری برای یک کاربر عادی که با یک زبان سطح پایین مثل اسمبلی نوشته می شود (اگر اساسا به نتیجه برسد) همگی مصادیقی از این سخن اند. این مثال ها و هزاران مثال دیگر از این دست نشان می دهد که همیشه غایات ابزارها ساده نیستند. ابزارهای اجتماعی به ویژه غایات بسیار پیچیده ای دارند که اغلب، علوم مربوط به نحوه استفاده از آنها به دانشی تخصصی تبدیل شده است (مثل رشته علوم ارتباطات اجتماعی که به نحوه به کارگیری رسانه های جمعی می پردازد). در مورد ابزارهای پیچیده غیر اجتماعی نیز وضع به همین منوال است. مباحث تخصصی مربوط به محیط زیست (مثلا اکوسیستم ها) و یا رشته تخصصی کاربری کامپیوتر در سطوح مختلف اعم از اپراتوری، برنامه نویسی، شبکه و ... نشانگر همین امر است.

به علاوه، این تحلیل مسئله دیگری را نیز بیان می نماید و آن اینکه صورت که در هر ابزار حافظ و معطوف به غایت است، به آن ابزار جهتی ویژه می دهد. جهت ابزار در صورت خاصی که معطوف به غایت آن است، مقرر شده است. ابزاری که برای لذت یا خشونت ساخته شده، نمی تواند برای هر چیز دیگری به کار رود. با تلوزیون می توان فیلم نگاه کرد، با تلفن می توان مکالمات کوتاه انجام داد و با خودکار می توان نوشت. اما نکته مهم اینجا هست؛ کسی که صورت یک ابزار را به خوبی می شناسد، ممکن است بتواند آن را به همان صورتی که هست یا با تغییر ویژه، در غایات ممکنی به کار بگیرد که علت غایی ابزار نبوده است. کسانی که با چوب کبریت ماکت می سازند، کسانی که با لیوان هایی با مقادیر متفاوت آب و قاشقی که روی آن ها می زنند؛ موسیقی می نوازند و همه کاربردهای نامأنوس، اما موفق و در نتیجه خلاقانه مصادیقی از این مفهوم هستند.

معنای این سخن آن است که با شناخت صورت یک ابزار -که تسلط هر چه بیشتر در وجه شناختی بر ابزار را برای ما فراهم می کند- می توان جهت آن ابزار را تغییر داد. البته این تغییر در جهت ممکن است مستلزم تغییر در صورت اولیه ابزار باشد یا نباشد.

مایلم این مقاله را با پرسشی به پایان برسانم که می تواند دستمایه تأملی ژرف باشد: «بنابراین آیا می توان ابزار را در غایتی کاملا بیرون از غایت گفته شده، یعنی "تسلط" بر محیط به کار گرفت؟»

پی نوشت ها:

[1] این می تواند ما را به این جمله هایدگر برساند که می گوید علوم از آن جهت که ابزارهای آزمایشگاهی را به کار می برند با تکنولوژی پیوند ندارند، بلکه چون میل به تسلط بر محیط را دارند، این ابزار را به کار می گیرند (هایدگر، مارتین: ص24) (اساسا در دوره جدید مرزهای علم با میل به تسلط بر محیط خط کشی شده اند و دانشی که ما را در تسلط بر محیط توانا نسازد نه علم، بلکه شبه علم و مسئله آن نه مسئله، بلکه شبه مسئله خواهد بود. این مسئله که چگونه فلسفه علم استاندارد در پی خطکشی علمبا چنین رهیافتی بوده است را به محالی دیگر وا می نهیم).

 ______________________________________________

منابع

آوینی، سید مرتضی: آینه جادو، انتشارات برگ، تهران 1370

آیدی، دن: تقدم وجودی و تاریخی تکنولوژی بر علم، ترجمه شاپور اعتماد، در: اعتماد، شاپور: مجموعه مقاله فلسفه تکنولوژی، نشر مرکز، تهران 1377

آیدی، دن: هنر و تکنولوژی و منش اخلاقی، ترجمه یوسف اباذری، فصلنامه ارغنون، شماره 1

داوری اردکانی، رضا: فلسفه چیست؟ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1374

علی زمانی، امیر عباس: ماهیت تکنولوژی از دیدگاه هایدگر، فصلنامه نامه مفید، شماره 23

کارناپ، رودولف: مقدمه ای بر فلسفه علم، ویراسته مارتین گاردنر، ترجمه یوسف عفیفی، انتشارات نیلوفر، تهران 1378

مکنزی، دونالد: مارکس و ماشین، ترجمه شاپور اعتماد، در: اعتماد، شاپور، مجموعه مقاله فلسفه تکنولوژی، نشر مرکز، تهران، 1377

هایدگر، مارتین: پرسش از تکنولوژی، ترجمه شاپور اعتماد، فصلنامه ارغنون، شماره 1

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی