گفتارهای عاشورایی (8)
- جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۴۱ ق.ظ
- ۱ نظر
مطلب هشتم
شرایط تجمع قلوب بر محور امام علیه السلام در جامعه منتظر (2)
- حقیقت انتظار یعنی احتراز، درگیری (جهاد اکبر و اصغر) و سازندگی
در مطالب قبل، به اختصار به این نکته اشاره شد که رویکرد زندگی شیعه در همه زوایا رویکرد به سمت عصر ظهور است. این انتظار (به عنوان یک عمل شامل)، سه رکن و مرتبه دارد: الف) احتزار و اجتناب از دستگاه باطل. ب) درگیری همه جانبه با دستگاه باطل. ج) سازندگی.
در کنار احتراز و دامن کشی، درگیری همه جانبه و مستمر که هم شامل جهاد اکبر (جهاد باطنی) و هم شامل جهاد اصغر (جهاد ظاهری) می شود، وجود دارد. در باطن عالم، نبردی همه جانبه میان نبی اکرم (ص) و شیاطین در جریان است. هر کدام از طرفین دنبال این است که مملکت وجودی انسانها و جامعه مؤمنین را فتح و مسخر کند و همه را ملحق به مملکت خود نماید.
ما در این جهاد اکبر تلاش کنیم تا مملکت وجود خود و حیات اجتماعی خود را مسخر نبی اکرم (ص) کنیم تا همراه با عنایت حضرت به سمت خدا رهنمون شویم. «جهاد اصغر» درگیری همه جانبه در عرصه ظاهری که بخش های مختلفی هم چون عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را فرا می گیرد. این جنگ همه جانبه ضمن آنکه به شکل های مختلفی قابل ترسیم است، در طول تاریخ نیز جریان داشته است.
اصولاً حرکت جامعه به سمت ظهور از طریق یک درگیری و جنگ همه جانبه بی امان عبور می کند؛ جنگی مستمر که یک آن [لحظه]، تعطیل شدنی نیست. جنگ افروزترین ها، همه کسانی بوده و هستند که خود منادیان صلح و عدالت و حقوق بشر هستند که این یک فریب بزرگ تاریخی است. البته همگان دنبال صلح هستیم اما صلح بر سر چه؟ صلح بر محور توحید یا کفر؟ از نگاه معارف ما « قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ » این مقاتله ادامه دارد تا آنجا که بساط شیطان جمع گردد. چنانچه در عصر ظهور که یوم الوقت المعلوم شیطان است، حضرت بساط او و چتر ظلمات او را جمع می کنند.
در دل این درگیری، یک «سازندگی» مستمر نیز باید وجود داشته باشد تا آرام آرام جامعه انسانی آمادگی برای تحمل ظهور را پیدا کند.
- اقدام عملی برای امام خواهی قلبی، شرط اصلی شکل گیری جامعه منتظر
برخی معتقدند انتظار یعنی تحول اجتماعی قلوب انسان ها. این تلقی از معارف ما نیز قابل دریافت است. در یکی از توقیعات شریفه این گونه آمده است: « وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیل».
اگر شیعیان که خداوند آنها را بر بندگی خود موفق بدارد، اجتماع قلبی بر محور ما می داشتند، یعنی قلوب شان رو به ما می آورد و ما را می خواستند، و به تعبیر دیگر، تحول اجتماعی در قلوب اتفاق می افتاد، این میمنت لقاء ما به تأخیر نمی افتاد و آنها به لقاء می رسیدند (که شاید اشاره ای به عصر ظهور باشد). اینکه مشاهده ما از آنها به تأخیر می افتد و حبس می شود، به خاطر این است که ما چیزهایی را از آنها می دانیم و چیزهایی به ما می رسد که نمی پسندیم.
بدون تردید در رویکرد انتظار، توجه و رو آوردن به حضرت به صورت جمعی اجتناب ناپذیر است. اما مهم این است که این تحول و اجتماع قلوب چگونه اتفاق می افتد؟ آیا صرفاً با حلقات ذکر واقع می شود؟! البته که مجلس ذکر و دعا از ضرورت های انتظار است اما آیا اقدامات فرهنگی و عملی نیاز ندارد؟ اگر تحول و اجتماع قلوب حول امام (ع) با ذکر و چله نشینی درست می شد، دیگر چه نیازی به عاشورا و شهادت صدیقة طاهرة (س) و شهادتامیرالمؤمنین (ع) بود؟ آیا انقلاب عظیم اسلامی که درگیری همه جانبه را بر علیه استکبار جهانی پرچمداری می کند هدفی جز رهایی نفوس از ظلمات شرک و بت پرستی و آماده کردن آنها برای ظهور داشته است؟
این نکته را بارها مورد تأکید قرار داده ایم که این عاشورا است که از مدخل هدایت تاریخ، با تهذیب ارواح، مطالبه بشر را فراتر از دنیا و مدیریت مادی ارتقاء می بخشد. شهادتی که آرام آرام، بصیرت، برائت و موضع گیری می آورد، تحولی که قلوب را از دنیا بزرگ تر کند و آنرا رفعت بخشد؛ آنگونه که قانع به دنیا و خوشی های آن نباشد. این آمادگی روحی و قلبی جز در سایه عاشورا و گره خوردن به آن دست یافتنی نیست. بسیار ساده اندیشی است که خیال کنیم صرفاً با ذکر و چله نشینی، تجمع قلوب حاصل می شود. این تصور و توهم، ناشی از عدم درک صحیح از حادثه عظیم ظهور است.
انتظار حداقل دارای ارکان شش گانه است:
۱ـ معرفت به آستان مقدس امام زمان (ع).
۲ـ شناخت اهداف و آرمانهای حضرت.
۳ـ دلدادگی به آرمانهای حضرت.
۴ـ امید به تحقق اهداف.
۵ـ طراحی نقشه راه دستیابی به اهداف.
۶ـ اقدام عملی و پایداری در آن.
جامعه منتظر، جامعه ای است که تحول در طلب پیدا کرده و مطالبات او از سطح مطالبات کنونی بالاتر رفته و انتظار او انتظار بزرگتری است. روح منتظر روحی است که وعده های شیطانی چنگی به دل او نمی زند و دنبال جامعه مدرن هم نیست، بلکه به خدا و ولایت الهی فکر می کند و آن را طلب می کند.
- انتظار؛ رویکرد حاکم بر حرکت رو به تکامل جامعه شیعی
اگر به تاریخ گذشته شیعه نگاه کنیم می بینیم سمت و سوی حرکت جامعه شیعه همواره عصر ظهور بوده است. همین رویکرد انتظار هم بوده که مانع از منحل شدن جامعه شیعه در دیگر جوامع گردیده است و جوامع دیگر با تمام برنامه ریزی نتوانسته اند جامعه شیعی را منحل کنند. آخرین حجابی که روی جامعه شیعه افتاده، حجاب مدرنیته است که حجاب شیطانی است، این هم جامعه شیعه را فریب نداده است، شاهد آن هم انقلاب اسلامی است که انقلابی بر علیه مدرنیته و رنسانس می باشد و یک انقلاب فراگیر و تأثیرگذار است.
- فقاهت شیعه، تبیین کننده و مجری فرهنگ اهل بیت (ع) در ما قبل ظهور
در بحث گذشته اشاره شد که همه تحولات اجتماعی شیعه به سرانگشت اشارت حضرت ولی عصر (عج) و بر محور فقاهت شیعه اتفاق افتاده است. در هیچ دوره، این دستگاه قابل حذف نبوده و امکان حذف آن هم وجود ندارد. اما سؤال مهم این است که حضور دستگاه تفقه دینی در پیشبرد جامعه به سمت ظهور چگونه اتفاق می افتد؟ به نظر می رسد از دو طریق انجام گرفته است: الف) از بستر تفقه و رابطه تقلید و مرجعیت. ب) از بستر ولایت.
رابطه دستگاه تفقه دینی با جامعه منحصر در رابطه تخصصی با جامعه نیست، بلکه به علاوه رابطه تخصصی، رابطه ولایتی و مدیریتی نیز وجود دارد. یعنی فقها هم واسطه معارف اهل بیت (ع) هستند و هم حلقه ارتباط ولایت اهل بیت (ع). بنابراین حلقه اتصال جامعه به عصر ظهور، فرهنگ اهل بیت (ع) است که از طریق فقاهت هم تبیین می شود و هم اعمال و اجرا می شود.
این دو حلقه در طول تاریخ وجود داشته و رو به رشد هم بوده است. اکنون نیز دستگاه فقاهت نیاز به اصلاح و ارتقاء دارد اما این غیر از عبور و ایجاد طبقه مرجع جدید است؛ این آن چیزی است که از معارف اهل بیت (ع) استفاده می شود و هرگز هم قابل جابجایی نیست؛ چرا که در اختیار و تدبیر حضرت و در حوزه تصرف حضرت است. برخی که گاه خیال می کنند می شود اینها را جابجا کرد که باید گفت: « عرض خود می بری و زحمت ما می داری».
آیا آنچه که برای ظهور لازم است یک آمادگی جهانی برای ظهور منجی است یا بنا به آنچه که در توقیع بالا ذکر شده روی آوردن قلوب شیعیان به سمت و سوی دستگاه امامت و ولایت است که شرایط ظهور را فراهم می کند ؟
نکته ی دیگری که من دریافتم این بود که گویا رابطه ی عجیبی بین انتظار و ظهور وجود دارد . به این معنا که با توجه به بخش های 1 و2 اگر انتظار شامل جهاد باطنی و جهاد ظاهری آن از طرف شیعیان صورت بگیرد لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا
این مطلب عجیب است که انتظار صحیح از طرف مومنان مقارن شده با پایان انتظار و فراهم شدن شرایط ظهور