گفتارهای عاشورایی (7)
- جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۳۶ ق.ظ
- ۱ نظر
مطلب هفتم
شرایط تجمع قلوب بر محور امام علیه السلام در جامعه منتظر (1)
مقدمه
آنچه در عصر ظهور به اذن الله اتفاق می افتد، تحول همه جانبه فراگیر از اعماق تا ظواهر زندگی بشر است. این تحولات یک واقعیت فراتمدنی است به گونه ای که نمی توان آن را با ادبیات تمدنی بیان کرد. بیان قرآن مجید نیز این حقیقت را با بیان رفیع تری مورد اشاره قرار می دهد «وَ الْفَجْرِ. وَ لَیَالٍ عَشرٍ » این حادثه، سپیده کل تاریخ بشریت است.
- عدالت مهدوی یعنی توازن وجودی فرد و جامعه بر محور حقیقت امام (ع)
عدالتی که در عصر ظهور به آن وعده داده شده فراتر از عدالت اقتصادی و روابط اجتماعی و به تعبیری فراتر از تحولات ظاهری جامعه مؤمنین است. نکته قابل تأمل در عدالت مهدوی این است که همه تحولاتی که در بیرون انسان اتفاق می افتد، می بایست ریشه در درون او داشته باشد به این معنا که این معنایش است که وجود انسان و قوای او باید به نقطه عدل و اعتدال رسیده باشد؛ منتها مهم این است که این اعتدال، منحصر در ساحت وجود فرد و آحاد (به صورت جزایر مستقل) نیست بلکه تمایلات، عقلانیت و رفتار جمعی و به تعبیری هویت اجتماعی باید معطوف به عدالت شکل بگیرد. همین حقیقت است که مبدأ شکل گیری جامعه و پرستش اجتماعی بر محور امام (ع) می گردد.
همان گونه که در تمدن مادی یک پرستش اجتماعی نسبت به دنیا اتفاق می افتد (مانند تمدن مادی فعلی)، در عصر ظهور هم بر محور وجود مقدس امام زمان (ع) پرستش اجتماعی نسبت به خداوند متعال صورت می گیرد.
نکته مهم دیگر، هویت و حقیقت عدالت است. عدالت به این تعریف نمی شود که قوای انسانی بر محور قوه عاقله او متعادل و متوازن گردد، متخلق شدن این نیست که قوه عاقله انسان محور تمام قوای انسان شود، در اخلاق معمول می گویند انسان متخلق انسانی است که قوه شهویه و وهمیه و غضب انسان بر محور عقل حرکت کند که این مرحله ی نازله ی متخلق شدن است و مرحله ی کامل آن این است که تمام قوا بر محور توحید بگردند، و بلکه مراد از عدالت، اعتدال و توازن همه قوای وجودی انسان و جامعه بر محور الوهیت و توحید و امامت است؛ بنابراین خیر و شر اخلاقی بر محور توحید تعریف می شود نه تعریف مستقل و گسسته از توحید. از این رو، حُسن و قُبح و عدل و ظلم به پرستش و استکبار بازگشت می کند؛ آنچه خوب است عبادت است، آنچه بد است استکبار است.
این نکته هم مغفول نمانَد که چون «ولایت» طریق نیل به توحید و الوهیت است، اعتدال اخلاقی، زمانی حاصل می شود که فرد و جامعه به تولی تام به معصوم (ع) و تبری تام از اعداء معصوم (ع) برسد. به تعبیر دیگر، همه کمالات اخلاقی از فروع بندگی و سجده است و از طرف دیگر، حقیقت بندگی و سجده مخصوص نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) است؛ «بنا عُبِدَالله» ، «بنا عُرِفَ الله». و لذا در حدیث عقل و جهل آمده همه جنود عقل که همان صفات کریمه اخلاقی هستند را خداوند در برابر سجده تام نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به ایشان عطا فرموده است. صفات کریمه اخلاقی خارجاً وجود ندارد مگر در وجود مقدس معصومین (ع).
طالبین اخلاق کریمه می بایست کاری کنند که یک شعاعی از آن اخلاق کریمه در روح شان جاری و ساری شود. در ذیل حدیث، این نکته اشاره شده که دو دسته اند که همه این جنود و اوصاف کریمه را حامل اند: نبی مرسل و عباد ممتحن. اینها همان حاملان ولایت معصوم (ع) می باشند. اگر قلب انسان حول معصوم (ع) طواف کند و از این طریق در مقابل خداوند سجده نماید، شعاع صفات معصوم (ع) در وجود او تجلی می کند و آنگاه او انسانی اخلاقی می شود. انسان اخلاقی انسانی است که معصوم (ع)، محور و شاکله همه وجود اوست.
پس اینکه گفته می شود در عصر ظهور، عدالت محقق می شود، این عدالت، نخست در وجود انسان ها و در متن هویت اجتماعی انسان ها ظهور و تحقق پیدا می کند، و انسان ها که به عدالت می رسند جامعه شان جامعه عادله می شود. عدالت در انسان و جامعه انسانی در آن دوره، به این است که همه وجود آنها قمر وجود معصوم شود و به اخلاصِ در شاکله برسد.
- حقیقت عصر ظهور، تنزل و بسط حقیقت از آستان امام (ع) در متن جامعه
تحول فراگیری که در عصر ظهور در همه زوایا و اعماق زندگی بشر اتفاق می افتد بر محور وجود و حقیقت امام (ع)است. یکی از تفسیرهای ناصواب و تحریف های انجام گرفته نسبت به ظهور این است که خود انسانها در سیر اجتماعی شان بی نیاز و مستقل از امام (ع) به نقطه ای می رسند که متوجه می شوند باید عادلانه زندگی کنند. حتی سعی کردند نشان بدهند که این امر کم و بیش اتفاق هم افتاده است! از باب نمونه، به تجدد توجه داده شده که عقلای زمان چگونه سند جهانی حقوق بشر را تنظیم و به آن پایبند هستند و بر اثر این وفاق جمعی، رفتارهای ظالمانه و تبعیض آلود از میان رفته اند! بنا بر این نگرش، حرکت بشر به سمت عدالت، تحولی اجتماعی است که آرام آرام در متن زندگی بشر و با اتکاء به خودش و بدون نیاز به امام (ع)، اتفاق می افتد و لذا عصر ظهور یک عصر بشری است! این حرف غلطی است. بر اساس معارف قطعی ما « اِنْ ذُکِرَ الْخَیرُ کُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَ مُنْتَهاهُ » هر «خیری»، هم مبدأش امام (ع) است هم منتهایش. چنانچه «وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ» نه حق از امام (ع) جدا می شود و نه امام (ع) از حق « الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ» چنانچه «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ».
همه خیرات از نور علم گرفته تا عدالت و دیگر خیرات، از عالم بالا نازل می شود؛ نه اینکه علم و حکمت امام (ع) از متن جامعه بجوشد. خیرات باید از عالم بالا در زندگی ما جاری شود تا ما اصلاح شویم و به کمال برسیم.
آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد محور آن امام (ع) است، امام (ع) همان کلمه جامع و تامی است که همه خیرات به او بازگشت پیدا می کند و او سرچشمه تحولات است. امام (ع)، اسم اعظم کلی الهی است. البته اینکه می گوییم امام (ع) مبدأ تحولات است نه این است که یک چیزی در بیرون ایجاد می کند جدای از خود. بلکه حقیقت وجود امام (ع) در متن ارواح و جامعه مؤمنین بسط پیدا می کند؛ « إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا ».
پیوند روح مؤمن با روح الهی که امام (ع) است، از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. آنچه محقق می شود بسط وجودی امام (ع) و تنزل حقیقت از آستان امام (ع) در متن جامعه و حیات و قوای وجود ما انسانها است؛ یعنی حقیقتی از عالم بالا ساری و جاری می شود و ما پیوند برقرار می کنیم و ملحق به امام (ع) می شویم.
سلام علیکم
بعد از آن طبیعی است که انسان های عدادل یک جامعه ی عادل خواند ساخت که در محوریت امام حرکت کمالی خود را خواهد داشت
این آن بود که من متوجه شدم .
و السلام علی من اتبع الهدی